وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
گنبد مينا
نظرات :
0
خصوصي ،
1
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
محمد
سلام
چه مي شود کرد؟
بارها به اين داستاني که شما گفتين فکر کردم و مي کنم
مني که سبک زندگيم شهري شده
تا حدود زيادي مصرف گرا شده ام
به خاطر اينکه در شهر به دنيا اومدم
همه اقوامم در شهر زندگي مي کنند
کارم اينجا خلاصه شده (کار غير مولد)
به امکانات شهر وابسته شدم
آيا مي تونم برم روستايي يا جايي خارج از شهر زندگي کنم؟؟
تونستن يک بحثه
يک بحث ديگه اينکه آيا با اين کار صورت مسئله رو پاک نکرده ام؟
البته جوابي نمي خوام ميخواستم درد دل کرده باشم
پاسخ
سلام. درست است. كاري از دست ما كه بر نميآيد. ما آدمها، مثل چرخدندههاي يك ماشين بزرگ، اختيار زيادي در نظمدهي جامعه نداريم. جامعه را نخبگان طراحي ميكنند، مديران ميسازند. ما نماينده انتخاب ميكنيم، رئيس دولت را هم، ولي فقط يك حق رأي داريم. اما، اگر بتوانيم كمكم درباره با كاستيها با هم صحبت كنيم، آگاهي جمعيمان بيشتر شود، جامعه به سمتي ميرود كه طلب كند. مطالبه كه باشد، آراي زيادي اگر به سمت تغيير برود، نخبگان ناگزير به تدبّر خواهند شد. فكر كنند. راه حل پيدا كنند. مسئولين هم تحت فشار قرار ميگيرند، تا به فكر زندگي مردم باشند، نه ماديات فقط كه روح و ذهن و روان و معنويات هم. من مأيوسم. واقعاً هستم. دوستانم مدام طعنه ميزنند به يأسم. ولي، يأس از خودم دارم. وقتي نميتوانم، اقرار بايد بكنم. هر كدام از ما نميتواند، شدني نيست اصلاً. جامعه مثل ماشيني است كه طبق نقشه طراحي خود عمل ميكند. ما سوار ماشين بيگانگان هستيم. از زمان قاجار ما را منتقل كردند. پياده شديم از سنّت و سوار مدرنيته. پياده كه نميتوانيم بشويم، له ميشويم. در اينكه سواريم مجبوريم. ولي، فشار بايد بيايد تا آنهايي كه ميتوانند فكري كنند تا ماشين جديدي بسازند. خوش به حال فرزندان ما كه ميتوانند از مدرنيته غربي پياده شده و سوار مدرنيته اسلامي شوند. البته اگر اين عبارت صحيح باشد. شايد بگوييم «جامعه اسلامي پيشرفته!». در پناه خدا.