• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : جذّابيت ِ آب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سميرا 
    دوباره ممنون

    تاملتان در مفهوم حرکت و مفهوم غم مرا به تامل و نياز به جستجوي بيشتر مي کشاند.

    اگر فرصت کرديد دوست دارم نظرتان را درباب اين فراز از مناجات خائفين بدانم:

    «ليت شعري، أللشقاء ولدتني أمي أم للعناء ربتني فليتها لم تلدني و لم تربني»
    اي کاش مي دانستم که مادرم مرا براي بدبختي زاييد يا براي ذلت و رنج تربيتم کرد؟ پس اي کاش او مرا نمي زاييد و پرورشم نمي داد.

    طلب عدم براي گريز از احتمال شقاوت و رنج!!!


    پاسخ

    علمي در زبان عربي داريم به نام «معاني و بيان». دنيايي دارد اين علم. مفصل و جالب. «مطوّل» دارد و ما در مدرسه «مختصر» خوانديم. امروز «جواهر» مي‌خوانند كه خلاصه‌تر است. «مقام بيان» مهم است در كلام. هر كلامي بستگي دارد به مقام گفتگو. تصوّر بفرماييد زوج جواني تازه محرم شده، عاقد عقد را خوانده، هنوز در پرده سخن مي‌گويند، چه حال غيرعادي دارد، نسبت به همان‌ها پس از مدتي گذشت زمان؛ «خانم شما بفرماييد، نه آقا شما اول بفرماييد»... «زن بشين بريم! برو كنار من اول سوار شم!» براي تحليل «متن» يا «گفتگو» خيلي اين مقام بيان مهم است. گاهي مقام بيان مسائل حقوقي‌ست، ادبيات رسمي مي‌شود: «مستحضر باشيد حسب ماده قانون 123 متشاكي عنه لازم است نسبت به بيع كالاي فلان اقدام نمايند.» همين وقتي دوستانه بشود: «فدات شم عزيزم، در يخچالو ببند يخ كرديم» يكهو مي‌شود ديالوگ حضرت موسي (ع) با خداوند كه درباره عصاي خود كلام را طولاني مي‌كند، تا بيشتر «كليم‌الله» باشد، اصلاً لذّت مي‌برد از ادامه صحبت، پس كش مي‌دهد جواب را. به حضرت سجاد (ع)‌ كه مي‌رسيم، جايي در وسط ادعيه مي‌بينيم «دلبري» پيدا مي‌شود. با خدايي صحبت مي‌كند كه محو اوست، شيفته اصلاً، كلام كلام علمي يا حقوقي يا ادبي حتي چه بسا، براي نوآوري و نشان دادن قدرت لفّاظي نيست گاهي، شايد همه اين‌ها را هم در ضمن خود داشته باشدها، ولي هدف اصلي طنّازي‌ست، مي‌خواهي انگار دل فرد مقابل را به دست آوري: «كاش مادرم منو نزاييده بود و نديده بودمت اين‌طوري نگام مي‌كني و نمي‌تونم اوني باشم كه دوسش داري!». «اگه يه لحظه ازم ناراحت بشي دلم مي‌خواد صدبار خودمو مي‌كشتم و اون لحظه رو نمي‌ديدم» حالا اين‌جا يكي از دانشجويان تشريف بياورند و بگويند: «استاد، يعني شما قائل به جواز خودكشي هستيد؟ يا معتقديد كه مرگ بهتر از زندگي‌ست». به نظرم استاد بر مي‌گردد و مي‌گويد: «شات‌آپ شاگرد! من در يك مقام ديگر از بيان هستم، برو سر كلاس و خلوت مرا بر هم نزن». زيرا همين حضرت (ع) جايي ديگر در مقام بيان احكام هم بوده‌اند. آن‌جا كه ديگر اين‌طور سخن نمي‌فرمايند. ما در ارتباط با كلام ائمه (ع) بايد به اين مقام‌ها توجه كنيم تا دچار خطاهايي نشويم كه متصوّفه و عرفا شدند. ياعلي