اين را خيلي وقت است که نوشتم ولي (آخر فصل گرم)ولي الان ميذارم روي سايت.شايد با حال و هواي داستان رندگي در ؟آن موقع باشد!
گاهي خدا انقدر به آدم فرصت ميده تا نامه عملش را حسابي سياه کنه و جايي پر نکرده نداشته باشد
اصلا به ذهنتان خطور دادي که اين دختر عزيزکرده را که بين آن همه پسر هم تک است را چطوري بدست آوردي؟
از اعتمادو اعتقادي که پدر و برادرش بهت داشتند ...
که حالا بعد از اين همه راه و اين همه وقت ياد نزاع و لجبازي با پدرزن بيفتي او را به تمسخر بگيري و به استحضاء بکشاني و شهيد به خيال خام خود لگد مال کني
جنگ دو ابرقدرت است ؟بتازيم تا ببينيم کي کم مياره وکي گنده تر است؟
امان امان از اين همه خود بيني...
خيلي هم خوب است که همه خصلتهاي خود را به طرف مقابل نسبت بدهي خوبه...از کجا معلوم که اين به اصطلاح خود شيفتگي مال خودتان نباشد
و شايد هم شيزوفرني و ...