• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : ساعت ِ ساخت ِ خانه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام بسيار ممنونم.هرچند كه قبلا هم كم و بيش توضيح فرموده ايد،اما واقعا گير كار كجاست كه بعد از چهل سال،هنوز نه سياست اسلامي داريم و نه اقتصاد اسلامي و ....اينه كه منِ نوعي باخودم فكر مي كنم وظيفه ام چيه؟
    پاسخ

    سلام. هر نوع جديدي از حكومت، يك نظريه جديد براي اداره مي‌خواهد. روزي كه كاپيتاليسم بر فئوداليسم كاتوليك چيره شد، يك نظريه ساده داشت: «اجازه دهيم هر انسان براي منافع شخصي خود تلاش كند، جامعه ثروتمند خواهد شد». وقتي سوسياليسم نتيجه ظالمانه عمل به كاپيتاليسم را با تحليل فعاليت كارخانه‌ها نشان داد و با محاسبات رياضي ثابت كرد سود مال ِ كار است و نه سرمايه، يك نظريه ساده داشت: «تا همه منافع به صورت اشتراكي مال ِ همه نباشد، ثروت جامعه با برابري همراه نخواهد شد». حالا... ما انقلاب كرده‌ايم و مدعي شديم نظامي اسلامي برپا كنيم. طبيعي‌ست تا نظريه جديدي متفاوت از كاپيتاليسم و سوسياليسم در اقتصاد و متفاوت از ليبراليسم و كمونيسم و دموكراسي در سياست ارائه نكنيم، ناگزير در ساختمان بيگانگان زندگي خواهيم كرد. كه كرده‌ايم، كه مي‌كنيم، چهل سال است. ما از دويست سال پيش مستأجر نظريات غربي هستيم. چرا؟! زيرا در ماجراي مشروطه بهترين دانشمندان ما را كشتند و در ابتداي انقلاب نيز دوباره بهترين دانشمندان ما را، كساني را كه اميد مي‌توانستيم داشته باشيم تا نظريه پردازي كنند. مطهري، بهشتي، مفتح، صدر، امام موسي و... چه كسي بايد نظريه بدهد؟! غير از اين‌ها كه ثمره سال‌ها تلاش حوزه‌هاي علميه بودند؟! از دانشگاهيان كه نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم يك نظريه جديد در سياست و اقتصاد بدهند، زيرا آن‌ها معمولاً اصلاً اعتقاد ندارند به نادرستي نظريه بازار آزاد. پس بايد از حوزه در آيد و حوزه نيز همچنان پس از چهل سال، بزرگان ما، آن‌هايي كه ته ته ماجرا هستند، توجه كافي به اين موضوعات مهم ندارند. ما نظريه ولايت فقيه را از امام ره داريم. اما اين نظريه در حكومت، براي اين‌كه كارآمد شود، نيازمند نظرياتي نوين در اقتصاد است؛ منافع فردي را تا چه حدّي مجاز مي‌دانيم و بازار را تا چه حدّي آزاد؟! و در سياست. اما نيست. پس نظريه ولايت فقيه پس از چهل سال نتوانسته كارآمدي خود را در عمل ثابت كند و اين خوب نيست. نشان كوتاهي بزرگان حوزه است. :(
    سلام استاد.يک سوال ديگر برام پيش اومده اگه وقتشو داريد لطفا جواب بديد:با توجه به ادعاهاي افرادي مانند مجتهد شبستري و محسن کديور در مورد حقوق بشر و عدم توانائي فقه در تدوين اين حقوق ،خواستم نظر شما رو هم جويا بشم.سپاسگزارم
    پاسخ

    سلام. منشور حقوق بشر، يك بيانيه اعتقادي و نوعي مرامنامه يا منيفست است. فقه ما ناتوان از تدوين چنين بيانيه‌اي نيست و اتفاقاً به روشني مفاد آن را در اختيار دارد. بيش از آن‌ كه فقهي هم باشد، اعتقادي و كلامي‌ست. اين‌كه انسان چيست و براي چه زندگي مي‌كند و چه اهدافي دارد و چگونه عدالت انساني محقق مي‌شود تا به رشد و تعالي برسد. چيزي كه مهم است جنبه حقوقي و به رسميت رساندن آن است در عرصه بين‌الملل. ما نيازمند يك علوم سياسي اسلامي هستيم كه بتواند حرف حق اسلام را در جهان تبيين نمايد و يك نظام قوانين ارتباطي با كشورهاي مختلف برقرار سازد، به روشي غير از روش گرگ‌ها. كشورها امروز همگي مي‌دانند كه روابط بين‌الملل بر اساس منافع ملي كشورها مي‌گردد و هر كدام گرگي هستند در انتظار دريدن ديگري و اگر اين را بروز نمي‌دهند، براي حفظ منافع خود است. پس اگر يك روز يكي از آن‌ها ضعيف شود، كاملاً تسليم است و مي‌پذيرد قدرتمندان حق بردن منافع و منابع او را دارند. چرا امروز عراق از نفت‌هايي كه آمريكا از اين كشور دزديد، در دوران تسلطش بر عراق، و همچنين آثار موزه‌ها كه دزديد، شكايتي نمي‌كند؟! زيرا به صورت ضمني اين را حق كشور غالب مي‌داند! ما به نظرياتي در علوم سياسي محتاجيم كه نشان دهد چگونه ارتباطي را طراحي كنيم كه بدون هجمه به ديگران منفعت كشور را حفظ نمايد. داريم، در عمل هم استفاده مي‌كنيم، ولي به صورت نظريه سياسي در نيامده‌اند. در پناه خدا.