• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : متديّنين خُل
  • نظرات : 4 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ب حسن 

    سلام برادر عزيز

    جوابت کامل و قشنگ وتقريبا قانع کننده بود ولييييييييي:

    1-اين بنده خدا که اصرار به افشايش داشتي،نه جلودار کسيست و نه مقتدا...حداقل ديگه نيست و مريدي نداره جز خانواده اش که حق دارن پشتيبان پدرشون باشن چون باباشونه ..مثل همه و حتي خود من!!!!

    2-اتفاقا چون منم ميدونستم اينجا فقط آشناها ميان، گفتم که بيشتر نگو و آبرو نبر.. ،چون شايد بعضي از اقوام ندونن و خيلي بد ميشه برا ايشون...فکر کن جاي باباته نه راهنما و مرشد يا مقتداتت..آيا اونوقت اينقدر با ايشون درگير ميشدي؟آبروشو ميبردي؟...ايشون ميخواسته شاخ يکي رو بشکونه و بقول خودشون تربيتش کنه (آدمش کنه)..ولي ديدگاهش از ديد هممون،از اولشم غلط بوده..

    نبايد انتظار داشت که ايشون با اون سن و کلاسش و افتخارت قديمشون (و اون شخصيت خاص !) براحتي شکستو بپذيره و بگه اشتباه کردم و معذرت ميخوام....در واقع از اغلب آدما در اين سن، انتظاري جز اينم نميره.....حتي کم هسند علمايي يا بزرگاني که به اشتباهشون اعتراف کنن،؛ و تو مسئول و باني اعترافشون نبوده و نيستي .

    ولي نميشه به مسايل شخصيش،يعني در واقع درونيش(زناشويي) گير داد و از اين مسئله ،ديگران رو به شخصيتش آگاه کرد ... چون اونايي که بايد اينو بدونن تا حالا حتما فهميده اند....

    3-ديگه در اين باره چيزي نخواهم نوشت

    به اميد موفقيتهات

    پاسخ

    تشكر... پاسخ بند 1 و 2 را مي‏گذارم بر عهده آن‏كه با نام مستعار «نسرين» مي‏نويسد. فقط يك نكته را عرض كنم كه بنده اصلاً قصد متعرّض شدن به مسائل شخصي و دروني كسي را ندارم، ولي تبديل يك مسأله شخصي به يك بحث ايدئولوژيك و از آن قاعده جامعه‏شناسي درآوردن وارد كردن آن به ساحت اجتماعي است. در نوشته كاملاً روشن است كه ايشان يك بحث آماري ارائه كرده است و سپس از آن جمع‏بندي جامعه‏شناختي كرده و در نهايت به ارائه مدل و الگو براي ازدواج دختران جوان در جامعه مبادرت ورزيده است. هنگامي‏كه وارد اين بحث مي‏شود ديگر مسأله شخصي نيست، الگوسازي در راستاي ادعاي حل مشكلات جامعه است برادر! از تشريك مساعي شما جداً سپاسگذارم و برايتان آرزوي نيك‏روزي مي‏نمايم.