سلام برادر عزيز
جوابت کامل و قشنگ وتقريبا قانع کننده بود ولييييييييي:
1-اين بنده خدا که اصرار به افشايش داشتي،نه جلودار کسيست و نه مقتدا...حداقل ديگه نيست و مريدي نداره جز خانواده اش که حق دارن پشتيبان پدرشون باشن چون باباشونه ..مثل همه و حتي خود من!!!!
2-اتفاقا چون منم ميدونستم اينجا فقط آشناها ميان، گفتم که بيشتر نگو و آبرو نبر.. ،چون شايد بعضي از اقوام ندونن و خيلي بد ميشه برا ايشون...فکر کن جاي باباته نه راهنما و مرشد يا مقتداتت..آيا اونوقت اينقدر با ايشون درگير ميشدي؟آبروشو ميبردي؟...ايشون ميخواسته شاخ يکي رو بشکونه و بقول خودشون تربيتش کنه (آدمش کنه)..ولي ديدگاهش از ديد هممون،از اولشم غلط بوده..
نبايد انتظار داشت که ايشون با اون سن و کلاسش و افتخارت قديمشون (و اون شخصيت خاص !) براحتي شکستو بپذيره و بگه اشتباه کردم و معذرت ميخوام....در واقع از اغلب آدما در اين سن، انتظاري جز اينم نميره.....حتي کم هسند علمايي يا بزرگاني که به اشتباهشون اعتراف کنن،؛ و تو مسئول و باني اعترافشون نبوده و نيستي .
ولي نميشه به مسايل شخصيش،يعني در واقع درونيش(زناشويي) گير داد و از اين مسئله ،ديگران رو به شخصيتش آگاه کرد ... چون اونايي که بايد اينو بدونن تا حالا حتما فهميده اند....
3-ديگه در اين باره چيزي نخواهم نوشت
به اميد موفقيتهات