• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : نقشه طلاق
  • نظرات : 5 خصوصي ، 68 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ت 

    ببينيد دو فرهنگ غلط بين طلاب وجود دارد اول اينكه به موقعيت خانواده نگاه مي كنند نه شخصيت طرفشان (چه زن چه مرد فرقي نمي كنه) و كفويت اخلاقي را در نظر نمي گيرند وتوجه نمي كنند كه ايا من ميتوانم با اين شخص سازش داشته باشم يا نه

    بين خودمان بمانه به دوستتان بگوييد رجوع كند به وجدانش اگر دختري بود از خانواده پايين يا متوسط اما با اخلاق و سازشگر ايا او را انتخاب مي كرد يا يك دختر از خانواده اسم ورسم دار (البته اين موضوع در مورد هر دو جنس مطرح است و يكي از بي فرهنگي هاي مهم جامعه ي ماست كه شيوع بسيار دارد )

    دوم وقتي ازدواج مي كنند زن را به عنوان يك موجودي ميبينند كه فقط بايد اشپزي كند بچه را جمع كند و وظايف زناشويي را انجام دهد و اگر روزي اظهار ناراحتي كرد با حركت احساسي ميتوان او را رام كرد اما زن موجودي هوشمند است و تمام حركت هاي مرد را تجزيه و تحليل ميكند و او را امتحان مي كند و در روز مقتضي با نقشه اي ماهرانه از او انتقام مي گيرد حتي اگر به قيمت فناي خود باشد هر چند كه قسمت اخر را بنده عاقلانه نمي دانم چون باز به ضرر خود زن است

    زن احتياج دارد تحصيل كند نه براي باز يابي شخصيت بلكه اين نياز روحي كل بشر است كه درس بخوانند من روي خودم اين مساله را امتحان كردم شما هم مي توانيد امتحان كنيد مثلا يك هفته بخوابيد يك هفته بعد هم برويد پي خوشگذراني هفته سوم احساس پوچي وبه درد نخور بودن مي كنيد هفته چهارم هم افسردگي ميگيريد و مي زنه به سرتان من فكر ميكنم اين خانم به اين مرحله رسيده(افسردگي) و قاطي كرده كه حتي حار شده از بچه هايش بگذره به نر من اگر اين اقا ايشون يا زندگيش را دو ست دارد بايد اين مشكلات را حل كنه كه سخت و وقت گير است و ممكنه به در بسته برسد يا بار ها نا اميد شه اما اين تنها راه است

    ممنون مي شم اگه نظرتان را بگوييد و توضيح بيشتري در مورد اين خانم و شوهر بدهيد منور خصوصيت اخلاقي هر دو چون فقط از اطلاعات دادگاه نمي شه تصميم گيري كرد يا رفتارهاي در زمان جنگ چون حالت ،حالت جنگي ست بايد ديد در ارمش چه گونه بوده ايا انها اصلا يك روز خوش هم با هم نداشته اند

    پاسخ

    بنده چون از نزديك شاهد زندگي اين دو زوج جوان بوده‏ام، سعي مي‏كنم تا حد امكان بر اساس اطلاعات دقيقي كه دارم به پرسش‏‏هاي شما پاسخ دهم. در خصوص پرسش اول شما، بنده هم كاملاً با شما موافق هستم. اساساً ازدواجي كه مبتني بر تفاخرهاي خانوادگي شكل بگيرد تفاوتي نمي‏كند اين تفاخر از بابت مال و ثروت باشد و يا علم و موقعيت اجتماعي، اساساً اصل اين ازدواج حتماً نادرست است. مثلاً به خاطر اين‏كه فلاني پدرش آية عظماي الهي هست يا نيست! بنده نيز با چنين ازدواجي مخالف بوده و هستم. اما اين دوست ما چنين مقصدي را در ازدواجش تعقيب نمي‏كرد، خصوص اين‏كه خانواده‏اي كه برگزيد در حالت محروميت كامل اجتماعي نيز بودند. پدرزن به جهت اشتغال در يك فعاليت علمي كه در حوزه علميه مقبوليت نداشته و ندارد، نه جايگاه حوزوي داشت و نه جايگاه اجتماعي. اما اين دوست ما به مكتب فكري ايشان نزديك شده بود و هر چه ما اطرافيان به او تذكر مي‏داديم كه «راه آن است كه رهروان رفتند» و نبايد بدون دقت و مشورت يك راه شاذ و نادر را انتخاب كني توجه نمي‏كرد. اگر چه اصل آن مكتب فكري محترم و قابل تأمل است، ولي اين پدرزن آن را به شكلي انحرافي درآورده بود. اصل اين ارتباط نيز اين‏گونه آغاز شد كه ابتداي سال 1380 اين آقا، دوست بنده را در اتوبوس مي‏بيند. به سراغ او مي‏رود و گفتگو مي‏كند و او را به يك پروژه و كار علمي دعوت مي‏كند. اين همكاري علمي پس از يك سال تبديل به يك رابطه استاد و شاگري مي‏شود و خرداد 1384 استاد يك تحليل علمي ارائه مي‏كند و سه دليل ذكر مي‏نمايد كه بر اساس آن سه دليل بهترين انتخاب اين است كه با صبيه او ازدواج كند. شاگرد نيز كه اصولاً چشم خود را مدت‏ها بسته بود و فكر را تعطيل و همه را به دست استاد سپرده، مي‏پذيرد. دقيقاً يك‏ماه پيش از اولين انتخاب احمدي‏نژاد. بخشي از ادله پيشنهادي نيز مربوط به خلأهاي پديدآمده و ناشي از روش‏هاي رؤساي جمهور قبلي بود. كلاً ادله سياسي و فرهنگي. اين ازدواج همان تابستان صورت گرفت. بنابراين پسر قصد تفاخر اجتماعي از اين ازدواج نداشت. اما بنابر اظهارات زوج ايشان اصراري به زن براي انجام امور منزل نداشته است. خود ميگويد: «همان ماه‏ها اول زندگي به زنم گفتم اگر غذا مي‏خواستم مايكروفر مي‏خريدم، اگر لباس ماشين لباس‏شويي و اگر نظافت منزل جاروبرقي و اگر نياز جنسي به دنبال ازدواج موقت مي‏رفتم. من براي اين‏كه درددل كنم و انس بگيرم و دوست بدارم و دوست داشته بشوم زن گرفته‏ام» مي‏گفتم زنم كه از آن‏چه ميان من و باباي او گذشته بود خبر نداشت. به گونه‏اي رفتار كرده است كه زن نفهمد قضيه چه بوده است. حالا اين‏كه به فرمايش شما زن زرنگ بوده و فهميده و يا نفهميده را نمي‏شود گفت، زيرا در اين خصوص زوجه چيزي اظهار نكرده است. اما دردسرهاي پدرزن شروع مي‏شود. مي‏گويد براي آزمايش يك روش جديد زندگي بياييد و در خانه من زندگي كنيد. دقيقاً وقتي زن اول خود را از خانه بيرون كرده. اين زوج جوان كه چندماه از ازدواجشان گذشته بود به خانه پدرزن مي‏روند و زندگي را با شرايطي عجيب آغاز مي‏كنند. پدرزن نام آن را مي‏گذارد زندگي به روش اسلامي! ساعت 3 صبح بايد از خواب بلند مي‏شدند، نماز شب و ادعيه و قرآن و بعد نماز صبح و خوردن صبحانه و بعد خوابيدن. ساعت 11 از خواب بلند شوند و هر كس برود سر مطالعه و درس خودش. البته پدرزن بيكار بود و مهم نبود تا 11 خواب باشد ولي دوست ما بايد 8 صبح از خانه بيرون مي‏رفت. نهار ساعت 4 عصر خورده شود و شام هم حذف مي‏شود براي اين‏كه نهي شده است. شب هم ساعت 9 شب مي‏خوابند. زن هم تمام كارهاي خانه را انجام مي‏دهد و غذا و ظروف و ... . كار به دو هفته نكشيد. حوادثي اتفاق افتاد كه در بخش‏هاي بعدي توضيح خواهم داد. فعلاً تا همين‏جا را داشته باشيد. اين داستان سر دراز دارد! د: