• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : قداست ِ نام
  • نظرات : 1 خصوصي ، 26 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    +

    شما به عرض من دقت نکرديد:من نگفتم که چرا جوانان به سراغ رشته هاي مذهبي نميرن؛من حرفم اين بود که چرا جوانان مذهبي به سراغ رشته هاي مذهبي نميرن.اين دو مسئله باهم خيلي فرق داره.اينکه جوان غير مذهبي به سراغ مذهب نره،طبيعيه؛اما اينکه يک جوان مذهبي،ادعاي مذهب بکنه و در روزگاري که شبهات مذهبي،از هر طرف بر سر جامعهء ما مي باره،اگه جوان مذهبي احساس وظيفه نکنه،پي کي بايد احساس وظيفه بکنه؟در شهر خودمون خانواده هاي مذهبي دوآتشهء زيادي رو مي بينم که بچه هاشون و نوه هاشون،عين ساير جووناي شهر،فقط به فکر پزشک شدن و پول درآوردن و خونه و ماشين آنچناني خريدن هستن و از مذهبي بودن،فقط برچسبش رو دارن.جالبه که دائما هم در جلسات مذهبي شرکت مي کنن و در منازلشون،عزاداري و جشن مذهبي و ... برپا مي کنن.ايراد کار کجاست که اين نوع آدما حساسيتي نسبت به مذهب ندارن؟علتش به نظر من اينه که مذهب هم مورد استفادهء ابزاري قرار گرفته و بعضيا نونشون توي مذهبه.اکثر آدماي به ظاهر مذهبي سعي مي کنن با قيافه اي مذهبي در جلوي چشم علما ظاهر بشن تا فردا بتونن يه جائي استخدام بشن...اين علما هستن که بايد نگذارن چنين سوء استفاده هايي انجام بشه...

    پاسخ

    ظاهراً شما دقت نفرموديد. زيرا بنده نوشتم: «جوانان مذهبي نزديك‌ترين افراد به اين خواسته رهبري مي‌باشند و قطعاً براي تأمين نيازهاي جامعه، ترجيح مي‌دهند كه سراغ اين موضوعات بروند». من خودم وقتي خواستم به حوزه بيايم،‌ برادرم كه اتفاقاً از بنده نيز مذهبي‌تر بود و از نوجواني عضو فعال بسيج، به من گفت: حوزه نرو، طلبه به اندازه كافي هست، بيا برو دانشگاه، رشته‌هاي فني، چون در اين رشته‌ها متخصص متعهد كم داريم! دقت مي‌فرماييد كه چه نگاهي وجود داشت؟! عرض بنده اين است كه نرفتن جوانان مذهبي به رشته‌هاي الاهيات شاخص مناسبي نيست براي قضاوت. بلكه بالعكس، فراوان افراد مهندس ديده‌ام كه پس از پايان دانشگاه به حوزه آمده‌اند كه خلاف فرمايش شما را نشان مي‌دهد. اما اين‌كه شما جواناني آن‌طور ديده‌ايد، بنده نيز جواناني اين‌طور ديده‌ام. اما درباره نفاق... نكته خوبي اشاره كرديد. اين‌كه افراد رياكار با ظاهر مذهبي قصد رسيدن به قدرت و ثروت دارند. بله، اين‌طور است. در صدر اسلام هم بوده است. ولي اين يك شاخص مثبت است و بسيار خوشحا‌ل‌كننده. يعني چه؟! توجه بفرماييد، ما با سه عنوان مؤمن، كافر و منافق مواجه هستيم. وقتي اسلام در ضعف است، مردم دو دسته‌اند، در مكه هم بودند، در ابتداي اسلام؛ مؤمن و كافر. اما وقتي اسلام به قدرت رسيد، از ضعف خارج شد، در مدينه اگر تاريخ را بخوانيد، دو دسته جديد ايجاد شد؛ مؤمن و منافق. چرا؟! زيرا كافر در مواجهه با قدرت اسلام ترجيح مي‌دهد خود را در سايه نفاق مخفي كند! اين شاخص و نشانه قدرت اسلام است. بله، زمان شاه كسي نياز نبود ريش داشته باشد تا استخدام شود. بلكه بايد كراوات ميزد. اما پس از انقلاب، البته كه اين افراد كراواتي بايد ريش بگذارند تا استخدام شوند. حالا در مقام تحليل، افزايش منافقين در جامعه را بايد به فال نيك گرفت و آن را نشانه عظمت و قدرت اسلام دانست، يا نشانه بد؟! قطعاً هر مرحله از رشد اسلام امتحانات خاص خود را دارد. اسلام وقتي در موضع قدرت باشد، مواجه با نفاق است و خلاف اين ممكن نيست.