• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : انفجار اطلاعات
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 
    جهان بيني اسلامي در تمامي مراحل توليد علم از مشاهده و تجربه گرفته تا فرضيه سازي و آزمون و تحليل و نظريه پردازي و داوري بين نظريه ها تاثيرگذار است.
    براي مثال در جهان بيني اسلامي شانس حايگاهي ندارد و اگر در جايي از طبيعت در ظاهر، شانسي بود و علت را نيافتيم، آن را حمل بر شانس نبايد كرد و در آزمايش و نظريه پردازي، دنبال عليت براي تبيين پديده مي گرديم. نمونه اش همان شانس در مكانيك كوانتومي است. ديويد بوهم فيزيكداني بود كه به عليت باور داشت و اين منجر شد تا فرماليسم ديگري براي مكانيك كوانتوم (معروف به كوانتوم بوهمي) به دست آورد كه در آن شانس جايگاهي ندارد و از تمامي آزمايش ها نيز تاكنون موفق بيرون آمده! ولي متاسفانه در جوامع علمي فيزيك به صورت مغرضانه، بسيار كم كوانتوم بوهمي پيگير و تبليغ مي شود.
    همان نمونه اي از روش تحقيق علم جديد كه فرمويد كه منجر به فرمول جديد همراه با تعريف ثابت جديد مي شود. روش تحقيق دكتر گلشني نيز به نظرم همان است، ولي در جهان بيني اسلامي ما به دنبال حكمت و تدبير پديده ها هستيم و به يك فرمول قانع نمي شويم. مثلا چرايي ها را ادامه مي دهيم. چرا چنين فرمولي؟ چرا اين ثابت؟ بعد فرضيه مي دهيم و دست به تجربه و آزمايش مي زنيم و ... تا تبيين بهتري پيدا كنيم. به هر حال هرگز در يك جا متوقف نمي شويم و در تمامي مراحل، جهان بيني اسلامي را حاكم مي كنيم.
    در مورد اين مورد خاص از جهان بيني يعني "ايمان به غيب" كه چگونه در آزمايش و نظريه پردازي موثر است نياز به فلسفه اي براي تبيين ارتباط جهان غيب و جهان محسوس دارد و اكنون ممكن است پاسخ روشني نداشته باشم.
    البته روش دكتر گلشني يك چارچوب كلي است كه در حين حركت در اين چارچوب براي توليد علم، براي تعيين حدود و ثغور آن بحث هاي معرفت شناسي بسيار لازم است كه خودشان نيز بارها تاكيد كرده اند.
    درواقع به نظرم كنكاش در علم و معرفت شناسي را با هم بايد پيش برد تا از آفتي مانند آنچه كه در مورد حوزوي هاي ما فرموديد در امان باشيم.
    پاسخ

    بسيار عالي. مسأله دقيقاً همين است؛ رسيدن به يك شيوه و مدل كاربردي. و گرنه اين‌كه ما نياز به روش داريم، در اصل نيازمندي به يك روش علمي نوين، بسياري از انديشمندان هم‌نظرند. اما بنده شخصاً هر چه كنكاش كردم و از هر منبعي پرسش نمودم، هنوز نيافتم استادي را كه روش جديد ِ متفاوت را ارائه كرده باشد؛ روشي كه به دور از كليّات باشد و در عمل قابل استفاده. در فيزيك امروز غرب، تمامي عناصر روش علمي، مثلاً ديفرانسيل و انتگرال آن‌چنان دقيق با هم هماهنگ شده‌اند، كه اولي از روي نتايج عددي آزمون، مي‌تواند آهنگ تغييرات را استخراج نمايد و به صورتي انتزاعي، كلّي نموده و به معادله برساند و دومي، براي دستيابي به مقادير جديد، در تطبيق معادلات به عينيّت و واقعيّت، براي تحقق در شرايط جديد،‌ مقادير كمّي و عددي جديد بيافريند. اگر از غيب و ماوراء دست برمي‌داشتيم و آن را نديد مي‌گرفتيم، بايستي چون بسياري از دانشمندان عصرمان، به فيزيك امروز مي‌باليديم و مست دقت محاسباتي آن مي‌شديم. يادم هست دبيرستان، دبير فيزيك پرسشي متفاوت طرح كرد، تكه گلي به جرم الف كه با سرعت ب از پشت به قطاري برخورد مي‌كند كه با سرعت ج در حال حركت است، خواست تا انرژي حاصله در محل برخورد را محاسبه كنيم. پرسشي بود خارج از متن درس. فرصت داد. كلاس غرق در سكوت. دست بلند كردم و جواب را گفتم. پرسيد چگونه به جواب رسيدي؟ گفتم: با استفاده از نظريه نسبيّت انيشتين، اين‌كه چارچوب را عوض كردم و بردم داخل قطار، پس سرعت قطار صفر شد و توانستم اعداد را در معادله تبديل سرعت به انرژي جنبشي بگذارم. مست از شادي شدم وقتي رو به دانش‌آموزان كرد و گفت: فلاني يكي از فيزيك‌دان‌هاي آينده كشور است! يعني دانستن كليّات يك نظريه غربي اين‌قدر به ما ارزش و اعتبار مي‌بخشد؟! اين چالشي‌ست كه هنوز ما را رها نكرده و مانع نوآوري در ميان جوانان ما مي‌گردد. وقتي گمان مي‌كنيم تمام راه را غربي‌ها رفته‌اند و ما جز پيروي مگر كار ديگري از دست‌مان مي‌آيد؟! آمدم حوزه به گمان اين‌كه آن بخش مغفول از معادلات را بيابم، آن بخشي كه در هيچ معادله‌اي ذكر نشده...