• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : حالا از اين بدتر نميشود!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام برادر

    مدرسه راهنمايي شهيد موسوي را هنوز خوب به خاطر دارم ... و خاطرات آن سال ها را ... همين بود که يکبار نام تو را جستجو کردم تا پيدايت کنم.

    من همان مهدي ايماني مهرم ... کلاس بحث و گفتگو با آقاي الله وردي!!! يادت هست؟؟؟ آقاي مقيسه مربي امور تربيتي!!! يادت هست؟؟؟

    ارادتمندم

    پاسخ

    مگه ميشه فراموش كرد؟ آقاي مقيسه كه من خيلي دوستش داشتم، خيلي جوون بود و خوش اخلاق، خصوصاً اينكه يه گروه سرود هم راه انداخت و من با اينكه در گروه سرود آقاي عمراني بودم به گروه سرود مقيسه هم ملحق شدم. «يك صداي آشنا ميرسد به گوش من، من كلون بسته را ميكشم زپشت در» و «آه خون گشته، چشمها در هجوم هزار گرگ» و خيلي سرودهاي ديگر را با اين گروه خواندم. حتي سرود جمهوري اسلامي كه تازه عوض شده بود، به ما ياد داد و چند بار هم اجرا كرديم. يادمه ميخواست كارگردان بشه، داشت درسشو ميخوند فكر كنم. راستي مهدي جان يادت مياد سيدعمار كلانتري را؟ سال اول راهنمايي مبصر كلاس بود، وقتي كه آقاي زارع ناظم بود. يادته؟ چند سال پيش يهويي پيداش كردم. شده بود سردبير سايت بازتاب! بعد كه بازتاب فيلتر شد و به تابناك تغيير نام داد، مث اينكه اون هم كارش به هم خورد با اونا و اومد بيرون. يه بار رفتم دفتر بازتاب ديدمش. يه چيز جالب فهميدم از اين ملاقات. ميدوني برادر، ما آدما وقتي بعد از هجده سال همديگه رو پيدا ميكنيم، همون تصويري رو از هم داريم كه هجده سال پيش در ذهنمون اسنپشات شده! متوقف شده و تمام اين هجده سال بدون تغيير مونده! سال 70 و 71 بود كه ما همكلاسي بوديم. حالا 89 شده! وقتي دو تا رفيق قديمي همديگه رو بعد اين همه مدت ميبينن، خيلي تعجب ميكنن، از اينكه يه آدماي ديگه‌اي شدن! حالا چيكار ميكني برادر؟ من كه وبلاگم تابلوه، معلومه شغلم چيه و چي ميخونم. سايت شخصيم هم هست كه چند تا تصوير هم از اون موقع‌ها داره، شايد ديده باشي: http://info.movashah.ir/goto-info-classic.htm من هم خيلي ارادتمند هستم. كجايي؟ چه ميكني؟ خارجيا يه سايتاي كلاسميت دارند كه خيلي راحت همو پيدا كنن، تو ايران هم ساخته شده، ولي جواب نميده كه بتوني رفقاتو پيدا كني! ياعلي