وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
انشاي احمد
نظرات :
1
خصوصي ،
8
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
[ادامه پاسخ]
... حالا اگر مؤمنين علم فيزيك بنويسند... البته كه بعضي از اين گزارهها در آن مورد استفاده قرار خواهد گرفت، اما گستره وسيعي از موضوعاتي كه تا به حال بررسي و آزمون نشدهاند نيز داخل در مطالعات شده، طبقهبندي جديدي را براي علم فيزيك رقم خواهند زد. تا زماني كه نگاهمان افلاطوني و ارسطويي باشد و نتوانيم دركي از «سيستم» داشته باشيم، علم فيزيك را كنار هم قرار گرفتن تعدادي گزاره علمي تصور كنيم، و نتوانيم «نظام» داشتن علم را و هدفداري و غايتمداري آن را درك نماييم، قادر نيستيم قضاوت درستي از آنچه اتفاق افتاده داشته باشيم. فراموش نكنيم كه يك اتفاق اجتماعي و مذهبي در پايان قرون وسطي، دوره رنسانس و عصر نوزايي را در غرب پديد آورد و اين علوم پيچيده امروز، بر تغيير نگرشهايي نسبت به متافيزيك استوار شدند. آيا اگر رساله درباره آزادي جان استوارت ميل نبود و ثروت ملل آدام اسميت و نظريات فلسفي هيوم و امثال او، نطفه اين سبك و شيوه در توسعه علوم بسته ميشد؟! مؤمن غرضهايي متفاوت با كافر دارد، پس فرضيههاي متفاوتي و آزمونهاي متفاوتي و در نتيجه يك نظام علمي متفاوتي را پديد ميآورد. شما چيزي را كه بخواهي ببيني ميبيني، اگر نگاه نكني نميبيني. دو فرد با اغراض مختلف، نگاههاي مختلفي دارند، پس چيزهاي متفاوتي ميبينند، آن هم در دنيايي كه ناشمارا موضوع براي ديدن وجود دارد و عمر اندك انسان فرصت مشاهده تمام آنها را نميدهد. ميان حجيّت عقل و نقل نيز يك رفت و برگشت وجود دارد. تا زماني كه يك انسان عقل خود را حجّت نداند كه نميتواند به فهم خود از نقل اتكا كند. ميتواند؟! ...
پاسخ
...و تا زماني كه نقل را برتر از عقل نپندارند كه نميتواند مؤمن به آن باشد و بر اساس وحي عمل كند. پس در يك سيكل عقل و نقل، پيوسته علم ما از اجمال به تفصيل گام بر ميدارد. ما با گام «عقل» آغاز ميكنيم، زيرا انسان چارهاي جز اين ندارد. عقل بالاجمال، يعني صرفاً آنچه عقل به روشني در مييابد، ميشود پله اول حركت. عقل با مقدار اندكي از فهم خود، ميتواند «معجزه» بودن «وحي» را درك كرده و به آن ايمان آورد. قطعاً ما با عقل به ايمان ميرسيم، اما نه با گزارههاي تفصيلي و احتمالي عقل كه معلوم نيست نسبت آنها با واقع چه ميزان باشد. فهم از نقل نيز مجدّداً عقل ما را رشد ميدهد. عقل انسان در يك دوره زماني عمر كوتاه وي، پيوسته در حال رشد از طريق تمسّك به نقل است. كارهايي كه دستور دارد انجام ميدهد و ارتقاء فهم حاصل ميشود. در يك دوره تاريخي نيز، عقل اجتماعي رشد مييابد و شما ميبينيد كه خيلي از فهمهايي كه امروز از دين به دست ميآيد، در اعصار گذشته اصلاً قابل تصوّر هم نبود. اين عقل رشد يافته قطعاً فهم دقيقتري از نقل خواهد داشت. پس عقل و نقل در كنش و واكنش نسبت به هم ارتقاء وضعيت پيدا ميكنند، تا زماني كه حضور معصوم ع وجه داشته باشد كه ظهور روي دهد. اين عقلي كه توسط نقل رشد يافته، حالا اگر سراغ تجربه برود، موضوعاتي را برميگزيند و به نحوي مطالعه و آزمون ميكند كه متناسب با ولايت ائمه ع است. پس علمي كه توليد كند، صرفاً يك علم عقلي نيست، بلكه علميست كه توسط عقلي كه ولايت شده و توسط نقل رشد يافته و كاستومايز شده توليد گشته. اگر چه كه نسبت به خود موضوعات تجربي، نصّ موجود نباشد. همانگونه كه علوم امروز غرب نيز صرفاً عقلي محض نيستند، بلكه توسط عقولي توليد شدهاند كه به شدّت دنبال هواي نفس و اميال دنيايي بشر بودهاند و از آن زاويه به انتخاب موضوع و فرضيه و آزمون پرداختهاند.