• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : انشاي احمد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + دهقاني 

    با سلام، خدا شما و فرزندانتان را حفظ كند. در گذشته با شما بحثي در باب فيزيك داشتم. بحثمان از حجيت عقل و فلسفه آغاز شده بود و به نسبيت و اصالت ربط رسيد! اخيرا متني را از مهدي نصيري خواندم كه در آن احاديث زيادي گرد آورده شده بود كه شديدا نهي كرده بود از كسب علم از منبعي غير از اهل بيت. http://nasiri1342.blogfa.com/post-2.aspx

    خواندن اين احاديث براي بنده كه فيزيكي خوانده ام كه اقتباس از غرب است،‌ تكان دهنده بود! برداشت بنده از اين احاديث صريحا اين بود كه نمي توان حجيت عقل را در عرض حجيت وحي قرار داد. در فقه احاديث زياد داريم و مي توان ذيل وحي اجتهاد كرد. ولي در علوم تجربي كه احاديث بسيار كم هستند چه كنيم؟ آيا مي توان گفت منظور ائمه از علم در اين احاديث تنها علوم انساني هستند؟

    پاسخ

    سلام. فضا اندك، فشرده عرض مي‌كنم. توحيد يعني خدا يكي‌ست و هيچ خداي ديگري نيست. او جهان را خلق كرده است. جهان بر اساس قواعد و قوانيني عمل مي‌نمايد. پرسش اصلي در فلسفه فيزيك اين است: آيا اين قواعد وجود داشته‌اند و خداوند صرفاً جهان را بر اساس اين قواعد خلق كرده است؟ يا خود اين قواعد نيز مخلوق خدا هستند؟ نظريات مبتني بر اصالت ماهيت، ديدگاه‌هايي كه بيشتر افلاطوني هستند، قوانين را مخلوق نمي‌دانند. فيزيك امروز كه سكولار است و اخيراً با نظريات هاوكينگ لائيك شده، حتي فيزيك نيوتوني و كوپرنيكي كه به زعم دكتر گلشني از انديشه‌هاي افرادي دين‌دار و متديّن سرچشمه گرفته نيز قوانين را مخلوق خدا نمي‌داند. اين مسأله با توحيد سازگار نيست. اما گروهي دو نظريه را جمع كرده و گفته‌اند: خدا قوانين را خلق كرده، ولي ديگر آن را تغيير نخواهد داد تا ابد. كه بايد پاسخ دهند: نمي‌تواند يا نمي‌خواهد؟ اگر نمي‌تواند كه صفت «قدير» خدشه‌دار مي‌شود و خدا از منصب خدايي خارج مي‌گردد و اگر نمي‌خواهد كه بايد دليلي از جانب خود او بر اين مطلب عرضه نمايند و گرنه ادعايي گزاف است. راسل به همين ترديد دچار شده، مي‌گويد: هر چه كه تكرار شده، دليل نمي‌شود روزي تغيير نكند و ما به دليل تكرار است كه گمان كرده‌ايم قانون علمي‌ست و دائمي. عليّت را همين‌طور منتفي مي‌داند. پس علم ما به واقعيت، دليل بر «خود واقعيت»‌ نيست. اين‌جا بايد كوانتمي نگاه كنيم و از نظريات هايزنبرگ و بور استفاده نماييم؛ ما وقتي واقعيت را مي‌شناسيم، خودمان جزئي از نتيجه هستيم! يعني «بيننده» و «ديده‌شونده» با هم تركيب مي‌شوند و «مشاهده» را نتيجه مي‌دهند. در جعبه تاريك را كه باز كني، گربه جايش تغيير كرده، چون نور ديده. ذره فوتون را كه به شيء‌ مي‌تاباني، تا از انعكاسش آن را ببيني، تو خود ِ فوتون را مي‌بيني، نه شيء را و فوتون تركيبي از وضعيت خود و شيء را نشان مي‌دهد. اين ما هستيم كه با تحليل‌هاي خود، وضعيت شيء را حدس مي‌زنيم. اين‌طور اگر نگاه كنيم، كه ظاهراً طور صحيح نگاه كردن به نسبت «ادارك» و «واقعيت» است، پس تمام فرضيات و ديدگاه‌هاي بيننده تأثير مي‌گذارد در مشاهده علمي، پيش‌فرض مي‌شوند براي آن...