• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : بدون كلاس اولي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خ 
    ان شاء الله خدا کمکتان کنند وعاقبت بخير شويد
    موفق باشيد
    پاسخ

    از دعاي خير شما ممنونم. از خدا بهترين‌هاي دنيا و آخرت را براي شما تقاضا مي‌كنم. سپاس.
    + خ 
    سلام
    ببخشيد جسارت است وليکن خواهرانه عرض ميکنم..
    احساس ميکنم هنوز در اعماق وجودتان مادربچه ها را دوست داريد
    آيا نميشود اين خانم را بدون خانواده داشته باشيد
    فقط باخودتان وبچه ها؟؟
    پاسخ

    سلام. نخست اين‌كه خير. ايشان قادر نيست از خانواده‌اش جدا شود. و مگر اساساً در ازدواج مي‌توان دور خانواده طرفين را خط كشيد. خانواده‌ها حضور دارند و بالاخره رفت و آمد مي‌كنند. حالا فرض كه زوجه ادعا نمايد من از خانواده مي‌بُرم، مگر مي‌شود؟ مگر مي‌تواند؟ دو ماه بعد تعلّقات خوني مي‌كشد به سوي خانواده و ارتباط برقرار مي‌شود و مداخلات ادامه مي‌يابد. آن هم چنين خانواده پرمدّعايي. ديگر اين‌كه خير... اين حس شما صحيح نيست. نه در ظاهر وجودم و نه در اعماق آن، دوستي و علاقه‌اي باقي نمانده. اگر چهار سال هم‌زيستي بوده، اكنون هفت سال گذشته و تعلّقاتي هم اگر بوده گسسته شده است. متأسفانه بالعكس است. هم در ظاهر و هم در عمق، نفرت جايگزين شده و كينه‌ها لبريز. تشكر از محبّتي كه نسبت به حقير داريد و كرمي كه مي‌نماييد و نظر خود را ابراز مي‌:كنيد. سپاسگزارم.
    + خ 
    سلام
    پناه بر خدا فکر ميکردم مباحث برطلاق تمام شده و ديگر پرونده ي اين بانو و خانواده اش بسته
    درگيري عجيب و سختي است بعد از 8سال...
    ديگر خطرناک شده است اين اختلاف...
    خدا رحم کند
    پاسخ

    سلام. واقعاً پناه بر خدا... حقيقتاً كه بايد خدا رحم كند. تشكر از توجه شما. حالا هنوز خبر نداريد از ايميل‌هايي كه اخيراً به دستم رسيده است در همين موضوع... بماند!
    + لنجم 
    ببين سيد! بيني و بين الله آيا حاج آقا تحت فشار و استرس شما رو قرار ميداد والا آزاد تر از ايشون در بحث کردن که خودت ميدوني وجود نداشت ميشه منم به راحتي با ده دليل ميتوانم ايشون را متهم کنم و حتي عدالتشو زير سوال ببرم اينکه کاري نداره اما ايا در اون نقطه کانوني ايشون غير از مبازره کردن و ادامه راه علمي چيزي ديگري بود خودت ميدوني کل خانواده اينها اينجوري هستند تلقي تحقير و فشار اونجا چيز ديگيه تو بحث خانواده و کودک بله ميتونه آدم روش ابتکاري طرح بکنه و يکجورايي حجت تموم بکنه خودت ميدوني نقص اصلي کجاست! هفته گذشته که با حاج اقا تهران بودم تو يکي از اين جلسات ارتباطي همون روش و منش قبلي در بحثا بود که در سال 88 در جلسات ارتباطي بوديم. اينم بگم جلوي من تا حالا از شما بدگويي نکرده است اصلا و ابدا !
    پاسخ

    خاطراتي كه بنده دارم بيش از شماست. آن‌چه ديده‌ام بيشتر از شما. از «آزادي» و «عدم اجبار» صحبت فرموديد. ناگزيرم نكاتي را هر چند سربسته و اجمالي عرض نمايم. از خودم مثال مي‌زنم اگر چه ديگراني از خانواده ايشان بارها به بنده شكايت كردند مشابه همين مسأله. ايشان به ظاهر رفتار آزادي نشان مي‌دهد، اما اساساً تفكر فرقه‌اي و منش سازماني مبتني بر همين تظاهر به آزادي‌ست. اين‌كه اصرار كردم درباره سازمان مجاهدين خلق مطالعه كنيد از همين‌رو بود. اين‌كه ببينيد آن‌جا هم چقدر سخن از آزادي به ميان مي‌آمد. اما تجليل‌ها و تحقيرها به نحوي در سازمان طراحي مي‌شوند كه كوچك‌ترين آزادي‌ها را از افراد مي‌"گيرد. مثال از خودم: ايشان به بنده گفتند اگر نياز داشتم دو چيز را براي خودم تهيه نمايم. من هم چون نياز نداشتم تهيه نكردم. بعدتر ايشان مرا بازخواست كرد كه: «شما داري با من مبارزه منفي مي‌:كني!» تعجب كردم. پرسيدم كه اصلاً مبارزه منفي چيست؟! گفت: «من گفتم و شما عمل نكردي، اين مبارزه منفي‌ست!» حالا آن دو چيز چه بودند كه اين‌قدر اهميت داشتند؟! يكي‌اش گوشي تلفن بود! به همين سادگي! رفتار فرقه‌اي همين است كه طوري رفتار مي‌كند رئيس فرقه كه همه احساس مي‌كنند اگر تخطّي كنند نابود شده‌اند! اتفاقاً در ميان منافقين هم وقتي درد دل‌هايشان را بخواني تعجب خواهي كرد از اين‌كه خيلي‌هايشان از درد مبارزه با ظلم و اين‌كه مبادا غيرانقلابي و ضدانقلابي خوانده شوند، با «اختيار ِ» خود تحت تمام فشارها و اجبارهاي سازمان مي‌روند. اميد كه شما زودتر از اين‌كه بيشتر عمر خود را تباه سازي متوجه اين مغالطه‌هاي عيني بشوي و بفهمي در چه گمراهي بزرگي اسير گشته‌اي. حقيقتاً انحرافي كه در ايدئولوژي و مدل‌هاي مديريت اين مرد روي داده است خطرناك‌تر از آن‌چيزي‌ست كه تصوّرش را بكني. قدرتش هنوز كم است كه انحرافش در عمل هنوز علني نشده. كافيست كمي اعتبار اجتماعي كسب كند، ببين چطور جامعه را برمي‌آشوبد و كار به كجاها كشيده خواهد شد. گاهي انحراف خيلي عميق است، به حدّي كه ظاهر نيست و درك آن دشوار. به خدا پناه مي‌برم از فتنه‌هايي كه به دست اين آدم پديد خواهد آمد.
    + محمد 
    آقاي انجم شعاع
    سلام عليکم
    وبلاگ شما رو هم ديدم
    پاسخ

    :-]
    + [ادامه پاسخ] 
    تكليف چيست؟ از سال 1387 ارتباطم را با مسعود قطع كردم. اين فهرست را ببين: http://works.movashah.ir/query/goto-works-zaman-page.htm به نظرت در تمام اين هشت سال بيكار بوده‌ام؟ واقعاً به تكليف عمل نكرده‌ام؟ شما بودي كه رفتي تمام آراء مطرح در عرصه فقه حكومتي را تجميع كردي؟ http://rastan.parsiblog.com/Posts/276 شما بودي كه 30 جلسه از بحث‌هاي مبادي اصول فقه آسدمنير را با دقت به نمودار كشيدي؟ http://rastan.parsiblog.com/Posts/341 برادر عزيزم، آقاي انجم‌شعاع، شما بودي كه تمام جلسات بحث فقه حكومتي آقاي ميرباقري را با دقت مطالعه كردي و به صورت نموداري درآوردي؟ http://rastan.parsiblog.com/Posts/283 خيلي خوب است كه تذكر داديد. همه ما نياز به تنبه و تذكر داريم. سپاسگزارم. اما لازم بود اين را بگويم تا مسائل را با هم قاطي نكنيم و فرقه‌اي به موضوع ننگريم. خانواده در كنار مبارزه و جهاد و حركت است و نه در مقابل آن. ياعلي
    پاسخ

    اگر انسان را از خانواده جدا كني، به بهانه مبارزه و جهاد و...، مسخ مي‌شود. مي‌شود مانند ربات و در هر چالش تئوريكي كه بياندازي‌اش مي‌افتد. بي‌هويت مي‌شود و تبديل مي‌گردد به عامل سازمان! موجودي عملگر و بدون فكر. در اين دام كه «سازمان مي‌انديشد، تو فقط عمل كن!» و اين بزرگ‌ترين فريبي است كه اسلام اساساً آمده است تا با آن مبارزه كند. دين آمده تا دفائن عقول را استخراج كند. انسان بايد با عقل خود تكليف را بفهمد و به آن عمل نمايد. خدا رحمت كند عين صاد را كه به حق تذكر مي‌داد: «بهره انسان از عملش به اندازه بينش اوست». برو و حرف‌هاي اين بريده‌ها از سازمان مجاهدين خلق را بخوان. http://rastan.parsiblog.com/Posts/96 درددل‌هاي اين خانم را بخوان. http://movashah.ir/o/m.doc يك دوره مفصل درباره با اين سازمان تحقيق و مطالعه كردم. شگفت‌زده خواهي شد وقتي ببيني چقدر روش‌هاي آن مسعود با شيوه‌هاي رفتاري اين مسعود تشابه دارد! من كه شدم. رفتار اين را ديده بودم، رفتار آن را هم با مطالعه دريافتم. بله برادرم. خيلي دردناك است. ولي فريب ابليس شاخ و دم ندارد. انسان را درون‌تهي و بي‌هويت مي‌نمايد از طريق تشويق‌ها و توبيخ‌هاي سازمان‌يافته. وقتي مسعود به من گفت: «من 48 ساعت كار فكري كردم تا اين‌كه تصميم گرفتم روح‌الله رو بفرستم از خونه شما خواهرشو بياره». اين يك توبيخ سازمان‌يافته نيست؟! با بردن زن من از خانه‌ام، مرا تنبيه سازماني نكرده‌اند؟! اين‌ها شوخي‌ست برادرم؟! خير، نيست. لطفاً درباره منافقين بيشتر مطالعه كن تا متدهايشان را دريابي. موفق باشي.
    + انجم 
    سيد اين چيزا چي که مينويسي پس گو اون تکليف مداري و حجيت مداري! چرا زدي زير همه چيز چرا بحث را رها کردي اينارو بخودم ميگم اماتو چرا؟
    پاسخ

    سلام برادر. حرف بدي زده‌ام؟ مطلب نادرستي نوشته‌ام؟ درباره كودكانم كه به دبستان مي‌روند نبايد بنويسم؟ زده‌ام زير همه چيز؟ از رفتار فرقه‌اي مسعود گريخته‌ام پس ديگر تكليف‌مدار نيستم؟ چون با مسعود همكاري نمي‌كنم و متوجه سلوك غيراسلامي و غيراخلاقي او شده‌ام ديگر حجيت‌مدار نيستم؟ واقعاً اين‌طور فكر مي‌:كني برادر؟ اين‌كه به خانواده اهميت مي‌دهم و براي فرزندانم انجام وظيفه مي‌نمايم شده‌ام آدم بد اين قصه؟ شايد شما هم مانند دختر مسعود مي‌پنداريد كه ضد انقلاب شده‌ام؟ فقط به اين دليل كه ديگر حاضر نيستم تحت رفتار فشارافزا و استرس‌زاي وي كار كنم و به تشويق‌ها و تحقيرها و توبيخ‌هايش بها دهم؟ اشتباه مي‌كني. زندگي ما با تمام محتوايش اهميت دارد. من اگر تكليف دارم از فرزندانم حمايت كنم، به آن‌ها رسيدگي نمايم، در كنارش هر چقدر كه بتوانم مطالعات علمي دارم. اگر فكر مي‌كني جهاد علمي آن است كه ژست انقلابي بگيرم و به فضاي هرج و مرج فرهنگي موجود دامن بزنم و سعي كنم حرف‌هاي نو بزنم تا بلكه خود را و رابطه مريد و مرادي خود را به رخ ديگران بكشم، اين‌ها همه مظاهر و آثار خودپرستي‌ست. جنگ نرم نرم است، سخت نيست. آن‌هايي كه سختش مي‌انگارند به بيراهه مي‌روند. هفت سال است كه دختر مسعود به تحريك پدرش رفته است و مرا با سه فرزندم رها كرده. به نظر شما حجيّت‌مداري آن است كه من نيز اين سه كودك را رها نمايم تا «كار بزرگي» انجام دهم؟! تا به تكليف عمل كنم؟...