• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : چه كنيم 9
  • نظرات : 5 خصوصي ، 6 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    عليكم السلام
    اينكه ايشون (آقاي راسل) انگليسيه يا جاي ديگه زياد مهم نيست ! قابل ذكرتر اينه كه ايشون كتابي داره تحت عنوان : " چرا "ملّت ابراهيم) نيستم ؟" ، البته اگه :"مسيحي" ابراهيمي" باشه !
    اينم زياد مهم نيست ! ايشون شبهه اي داره كه به پارادُكس راسل مشهوره ، اونم اينكه : " اگر و فقط اگر يه هابيل و يه قابيل ، يا يه قابيل و يه هابيل باشه ، و اين دو زير مجموعه ي آدم باشن " اونوقت مجموعه ي جامع آدم جمع نقيضينه و اين محاله ، پس : "پدر نداريم "!
    اصلا : " مجموعه ي جامعه نداريم " ! حالا مي خواد اسمش خدا باشه ، پدر باشه و يا ... !
    و همينطور به قول شما : جامع مثلا " درست و غلط" و شايدم بقول منظق جديد :"غلط و درست " !
    و خلاصه هر دويي كه مبناي اين شبهاتي باشه كه مطرح شده !
    چراكه شبهه يعني چي ؟ جز اينكه يكي شبيه يكي ديگه هست ؟
    بعبارت ديگه هر شبهه اي پس از اين مطرح ميشه كه يه دويي مطرح شده باشه !
    ناگفته نمونه كه هيچ دويي قابل بقول شما :"ذكر" ! نيست ، مگر اينكه (يك) ذكر شده باشه !
    البته (دو) هايي مثل همين :"مثبت و منفي" هايي مانند همون :"درست و غلط" و يا طبق همون منطق جديدش بر وزن ! :" صفريك" گفته ميشه ! و هيشكيم مثل شما پيدا نميشه كه (رهگير) يك يك ايند دو رقمي ها باشه ! بجاي طرح اين شبهات و پاسخگويي به آنها ! كه گفتم كافيه يكي بتونه شبهه اي مطرح كنه بدون دوتا يك ! تا يكي شبيه اون يكي باشه ! و شبهه اي بقول شما قابل :"ذكر" باشه !
    پاسخ

    با سلام. نخست اين‌كه در تاريخ يعقوبي خواندم سه تا بودند؛ هابيل، قابيل و شيث. از هابيل نسلي نماند و دو نسل در تاريخ؛ فرزندان شيث و فرزندان قابيل. تا اين‌جا را فقط توانستم بفهمم. ولي متأسفانه جملات شما به زبان فارسي سره نيستند و بنده قادر نيستم مقصود شما را از كلماتي كه در كنار هم قرار داديد متوجه شوم. ظاهراً تمايل داريد مانند آخوند واژگان را مبهم كنار هم قرار دهيد و احتمالاً در نهايت بنويسيد: «فتأمّل» و همه غرض و اراده جدّي‌تان را در همان يك كلمه بگنجانيد، تا صدها استاد صدها سال خود را پاره نمايند تا غرض شما از آن فتأمّل را كشف نمايند و هزاران شاگرد را به زحمت اندازند! اگر مي‌نويسيد تا بفهمانيد، بايستي كلمات‌تان با هم «ربط» داشته باشند و فعل و فاعل، مبتدا و خبر در جاي درستي قرار بگيرند تا چيزي فهمانده باشيد. ولي اين‌طور كه شما واژگان را به كار مي‌گيريد، حتي كسي كه مطوّل هم خوانده باشد چيزي نمي‌فهمد، چه برسد به امثال حقير كه به مختصر قناعت نموديم! وبلاگ شما را هم ديدم، آن همه پست در وبلاگ‌تان بود، ولي دريغ از يك تفاهم كوچك! يعني آن‌جا نيز قادر نشدم چيزي بفهمم. چيز كه هيچ، حتي چيزكي! نمي‌دانم هدف شما از دشوارنويسي چيست! شايد بسان عرفا، مي‌نويسيد تا كسي نفهمد، چون رازي كه در عبارات خود نهان مي‌داريد. اگر چنين باشد، اصلاً چرا بايد نوشت؟! يعني بنويسيم كه كسي نفهمد؟! و شايد هم مخاطب تنها كساني‌اند كه غيب بدانند و طوري نوشته مي‌شود كه جز خواصّ اهل كشف و شهود، هيچ غيري، علمي نياندوزد. در هر صورت متشكرم كه نظر خود را بيان فرموديد، ولي كاش مي‌توانستم اين نظر شما را «بفهمم»! ياعلي