• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : فحش مناسب كودكان
  • نظرات : 4 خصوصي ، 8 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سلام 

    سلام

    نظر خانم ناهيد خيلي عجيب بود يعني والدين چطور بايد حکمت اين آيه رو براي يه بچه توضيح بدن و بعد يعني هر کس حرف ناجور زد بچه بهش بگه سلام!!!

    يک نکته ،يکي از دوستان پسرم از روي عادت موقع دعوا بهش ميگفت خنگ،همسرم ناراحت بود از اين موضوع و مي گفت بعضي از کلمات بار معنايي خيلي منفي دارن و اينکه اين به بچه هي ميگه خنگ مي تونه تاثير بدي داشته باشه و بعد از مدتي بچه واقعا احساس کنه خنگه!اتفاقا منم مثل شما نادون رو خيلي ميگم ولي هر بار پسرم ميگه مامان امام زمان!يعني ايشون حرف زشت تو رو مي شنوه منم سريع ميگم با تو نبودم با اوباما بودم!


    پاسخ

    سلام. تشكر از توضيح خوبي كه فرموديد. موفق باشيد.
    + ام 
    خيلي ممنون از راهنماييتون ميگين متخصص اين کار باهاشون صحبت کنه يه خواهش ميتونم بکنم که شما خودتون زحمتشو بکشيد کسي رو نميشناسم که بتونه قانعشون کنه اينکارو بکنين خيلي ممنونتون ميشم
    پاسخ

    اولاً بايد فرزند شما با كسي صحبت كند كه به او اعتماد داشته باشد. دوم اين‌كه اين صحبت بايد حضوري باشد. بُعد مسافت مانع است كه بنده با فرزندان شما سخن بگويم. سوم اين‌كه آن فرد كارشناس بايد واقعاً كارشناس باشد! در مسجد محل، پيشنماز راتب، بالاخره او يك وزانتي دارد در محل، شايد بهترين گزينه باشد. رفتن به اردوهايي مانند راهيان نور خيلي مي‌تواند مؤثر باشد. اردوهاي مذهبي و انقلابي. عضويت در بسيج و انجمن‌هاي اسلامي مدرسه و مسجد. موفق باشيد.

    باسلام:

    دوست گرامي بهترين جواب فحش و ما به ازاي آن براي هر کسي همان کلمه ... سلام ... در جواب آنهاست که قرآن کريم هم به آن اشاره دارد. و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.

    پاسخ

    سلام. فرمايش شما كاملاً صحيح است. در آيه 63 سوره فرقان مي‌فرمايد: «بندگان [خاص خداوند] رحمان، کساني هستند که با آرامش و بي‌تکبّر بر زمين راه مي‌روند؛ و هنگامي که جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گويند]، به آنها سلام مي‌گويند [و با بي‌اعتنايي و بزرگواري مي‌گذرند] (ترجمه مكارم)». خب حالا بندگان غيرخاصّ چه بايد بكنند؟! آيا ما نبايد آن‌ها را هم كنترل و هدايت كنيم؟! تصوّر بفرماييد شخصي نمي‌تواند سيگار را ترك كند، آيا به او نمي‌گوييم سيگار را در دهانت بگذار، اما خاموش! آيا بعد نمي‌گوييم به جاي آن آدامس استفاده كن؟! هر فرد در هر مرحله‌اي از ايمان كه قرار دارد، بايد بتواند با روش‌هايي خود را از گناه حفظ نمايد. روش‌هايي كه خودشان گناه نباشند البته. ايمان صفر و صد نيست، سياه و سفيد نيست. مطابق آن‌چه در روايات ما وارد است، مدارجي از ايمان و يقين وجود دارد. قطعاً براي يك كودك، مراحل ايمان هنوز طي نشده و از «عبادالرحمن» محسوب نمي‌گردد. مطلب فوق از اين بابت به نگارش درآمده است. تشكر از نظر شما.
    + ام 
    سلام خسته نباشيد اقا مهدي يه مشکلي داشتم اميدوارم يه راه حل مناسب و کارگشا بتونيد براي مشکلم پيدا کنيد روش تربيتي شما فوقالعاده است براي همين دست به دامن شما شدم مشکلم در مورد نماز خوندن بچه هاست که شايد خيليا اين مشکلو دارن من هر روشي کهرميدونستم يا توي کتابها خوندمو عملي کردم ولي هر کدوم براي زمان کوتاهي خوب بودن دوست دارم بچه ها با ميل و اراده خودشون نماز بخونن نه به زور و اجبار. ديگه موندم چيکار کنم از يه طرف هم عذاب وجدان دارم که نکنه من در تربيتشان کوتاهي کردم که اينگونه نسبت به نمازشان بيخيال هستند لطفا شما يه راه حل مناسب پيدا کنيد ببخشيد وقتتونو گرفتم.
    پاسخ

    كودكان من هنوز به مرحله نوجواني نرسيده‌اند تا با مشكلي كه شما مي‌فرماييد دست و پنجه نرم كنم. ولي دو مطلب به نظرم مي‌رسد كه عرض مي‌كنم؛ نخست اين‌كه هر چيزي كه بر نوجوان اجبار شود، قطعاً طرد مي‌گردد. در اين شك نكنيد. آن هم در اين دوره و زمانه كه ما هستيم. اين يك. دو اين‌كه هيچ عملي توسط انسان صورت نمي‌گيرد؛ مگر اين‌كه يا از آن لذّت ببرد و يا توجيه عقلاني براي آن داشته باشد تا بر سختي و رنجش صبر كند. براي هر نوجواني پيتزا بياوريد با لذت مي‌خورد، اصلاً نياز به اصرار نيست. زيرا لذّت مي‌برد. اما عبادت براي ما بندگان ضعيف «كلفت» و سختي دارد. لذا به آن «تكليف» مي‌گويند. حالا دارو جلوي نوجوان‌تان بگذاريد، نمي‌خورد، زيرا تلخ است. اما وقتي دكتر مي‌"گويد و توجيه مي‌شود كه سلامتي او در آن است، قبول مي‌كند. پس راه حل، تركيبي از اين‌هاست: 1. عبادت را لذّت‌بخش كنيم. اين‌كه مثلاً فرصتي باشد براي نوجوان كه همراه پدر به مسجد برود و از همراهي او لذّت ببرد. يا در مسجد دوستاني داشته باشد كه بودن در آن‌جا را برايش لذّت‌بخش كنند، تا كم‌كم لذّت بودن در مسجد به نماز سرايت نمايد. 2. حالا كه عبادت سخت است، آن را به خوبي توجيه نماييم. قصه‌هايي از خلقت انسان بگوييم و تمام وقايعي كه بر سر او آمده است، فلسفه خلقت را تعريف كنيم و در نهايت دليل نماز خواندن را توضيح دهيم. آثار نماز را نشانش دهيم. در اين مرحله، اعتماد بسيار مهم است. نبايد قبلاً سابقه دورغگويي به او داشته باشيم. اگر حتي يك‌بار وقتي كودك بود يا نوجوان، به او دروغ گفته باشيم، امروز حرفمان برايش كم‌ارزش است و بي‌اعتبار. نخستين گام در تربيت «اعتماد» است. اگر نوجوان‌مان به ما اعتماد داشته باشد، تربيت او چندان دشوار نخواهد بود. 3. از متخصصين بخواهيم تا نوجوان را توجيه كنند. همان‌طور كه وقتي دكتر مي‌گويد او مي‌پذيرد، اگر يك متخصص اسلام‌شناس معتبر وجود داشته باشد در اطرافمان، طوري كه نوجوان ما بپذيرد او واقعاً تخصص دارد، حالا او صحبت كند و بگويد كه آثار نماز چيست، اميد بيشتري هست كه به پذيرش برسد. موفق باشيد.
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ چهارشنبه 95 مرداد 27 نوشته شما با عنوان فحش مناسب كودكان برگزيده شده و در جايگاه تيتر يک در مجله پارسي نامه قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب *سحربانو* و دبير سرويس آن هما . ص بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    تشكر از لطف و توجه دبيران محترم پارسي‌نامه.
    + ‌ام 
    راهکار فوق العاده اي بود خيلي لذت بردم
    پاسخ

    مي‌دانيد جالبي اين راهكار چيست؟ اين‌كه كودك گمان مي‌كند بدترين و زشت‌ترين كلمه در دنيا«نادان» است كه مي‌توان با آن به خوبي عصبانيت را نشان داد. كم‌كم عادت مي‌كند. در هنگام عصبانيت هم در حقيقت عقل انسان ضعيف مي‌شود و اختيار انسان از دستش خارج مي‌گردد معمولاً تا حدّي، اين‌جاست كه «عادت» خود را نشان مي‌دهد و بدون اختيار واژه «نادان» را بر زبان جاري مي‌سازد. درست است؟
    + sarv 
    منم يه خواهر کوچولو دارم و فوق العاده روي تربيتش حساس هستم!!!
    الان 2 سال و ده ماهش هستش و سني که بچه ها بيشتر جذب لغاتي ميشن که به قول شما با پرتاب بيشتري ادا ميشه.
    هيچوقت يادم نميره که اولين فحشي رو که ياد گرفت و با زبان شيرين کودکي خودش ادا کرد؛ کلمه«بي ترکو» به جاي کلمه بي تربيت بود، خيلي جالب بود علاوه بر اينکه تمام فاميل اين کلمه رو ياد گرفتن و همه موقع عصبانيت ميگفتن، به دانشگاه و خوابگاه من و دوستم هم رسيد. اکثر از اين لغت جديد که ساخته فکر خواهر کوچولوي يک ساله و نيمه من بود خوششون اومده بود.:)
    پاسخ

    يكي از فرصت‌هاي طلايي مهيا شدن براي تربيت فرزند، حضور و همكاري در نگهداري برادر و خواهر كوچك‌تر است. زيرا معمولاً، وقتي انسان خود صاحب اولاد مي‌شود، ديگر آن‌قدر اشتغالات و درگيري‌ها در زندگي دارد كه نمي‌تواند مطالعه كند و يا رفتارهاي كودكش را بررسي. قدر بدانيد كه مي‌توانيد پيش از درگير شدن با چالش‌هاي يك زندگي مشترك، فرصت كودك‌ياري و پرستاري كودكي را داشته باشيد و چيزهاي خوبي ياد بگيريد از آن. إن‌شاءالله موفق باشيد.
    + يه بنده خدايي که ان شاءالله طل 
    درود.
    مطلب خوبي بود،مثل بقيه مطالبتون(البته اون مواردي که بنده مطالعه کرده ام، در مدت چند ماهي که با وبلاگتون آشنا شدم).
    لطفا در مورد سبک زندگي و تربيت کودکان و نوجوانان مطالب بيشتري بگذاريد.
    اين سبک نوشتنتون(خطهاي کوتاه و ستوني نوشتن)،فکر کنم به خاطر تاثير برنامه نويسي(نرم افزار)باشه،چون اونجا هم معمولا خطوط کوتاه و متن ها ستوني هستند،يا شايد هم به خاطر کم حوصله بودن آدم هاي امروزي!به هر حال سبک خوبيه.
    راستي!
    اگر کانال تلگرامي هم راه بندازيد،فکر کنم بد نباشه،با اينکه خودم بيشتر خواننده صفحات وب هستم!
    از اينکه وقت ميگذاريد و پيام ها رو ميخونيد(حتي تبليغاتي ها)و همچنين جواب ميديد(حتي اون تبليغاتي ها رو)ازتون ممنونم.
    بي کران باشيد.
    بدرود.
    پاسخ

    درود بر شرفت و بر شرف ِ درودت. سلام برادرم. تحليل‌تان شوكه‌ام كرد. جدي عرض مي‌كنم. مدت‌ها بود در ايميل‌ها سطر به سطر مي‌نوشتم و در وبلاگ نيز. اما هر كه مي‌پرسيد، واقعاً نمي‌دانستم چرا. حتي اوايل بعضي گمان كردند قصد دارم شعر سپيد بگويم و طعنه مي‌زدند كه اشعارت شعر نيستند! تدريجاً شروع كردم براي اين سبك نوشتنم توجيهاتي بتراشم؛ اين‌كه خواندنش راحت‌تر است، اين‌كه حس و حال و لحن نويسنده را بهتر به مخاطب منتقل مي‌سازد، حتي اين‌كه نوشتن متوالي در يك سطر را نقد كردم و گفتم چون در كاغذ قصد صرفه‌جويي داشتيم پيوسته مي‌نوشتيم، حالا كه كش آمدن صفحه مرورگر سبب قطع بيشتر درختان نمي‌شود، به اصل باز مي‌گرديم، اين‌كه هر جمله در سطري مستقل باشد! ولي اكنون كه نوشته شما را خواندم و مجدّداً نوشته‌هاي وبلاگ را مرور نمودم، ديدم بله، درست فرموديد، بدون اين‌كه متوجه باشم، مشغول كدنويسي بودم در حقيقت! كدهاي برنامه‌هامان همين‌طور است. آن‌جا هم اگر چه مي‌توانم متوالي بنويسم و در يك سطر، اما براي خوانش بهتر، هر دستور را در يك سطر قرار مي‌دهم، ولو كوتاه باشد. و بين بخش‌هاي كدها، هر جا كه يك كار پايان مي‌يابد، فاصله اضافي بين سطور مي‌نهم. ديدم راست گفتيد، نوشته‌هاي وبلاگم نيز دقيقاً از همين رويه متابعت كرده‌اند، بي‌اين‌كه خود بدانم! در غفلت بودم و بر عادت عمل مي‌كردم و به زور قصد داشتم براي آن توجيهاتي شايد غيرموجّه ارائه دهم! تشكر. خيلي جالب بود. انسان چقدر از انسان‌هاي ديگر چيز ياد مي‌گيرد. ياد كلام استادم (ره) افتادم كه مي‌فرمود: «ما پيش روي خود را مي‌بينيم و از پشت سر خود غافل، اما دو نفر كه رو به هم گفتگو مي‌كنند، هر كدام پشت سر ديگري را مي‌بيند و مي‌تواند به او خبر دهد.» بخشي از قدرتي كه در جامعه نهفته است و در كار گروهي، مربوط به همين توانمندي‌ست. باز هم از راهنمايي‌هاي شما سپاسگزارم و اميدوارم در آينده نيز از نصايح درخشانتان بهره‌مند گردم. خدا اجر جزيل عطايتان فرمايد و بهترين‌هاي دنيا و آخرت را نصيب‌تان كند. ياعلي