• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : به اميد نابودي اسرائيل
  • نظرات : 5 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sarv 
    هستند خيلي از افراد ترنسي که به خاطر پذيرفته نشدن اونها در جامعه خونه نشين شدن
    هستند افراد ترنسي که به خاطر پذيرفته نشدن دست به خودکشي زدن
    و همچنين هستند چنين افرادي که از ادامه تحصيل در جامعه شون دست کشيدن!!!
    راستش گاهي اوقات فکر ميکنم تو جامعه و دولت هامون بايد يه هدفي معين بشه براشون و براشون سود و منفعتي درونش باشه تا براش کاري انجام بدن و يا اينکه از طرف يه گروهي(بيماران) شديدا درخواست بشه، اما اين دسته از افراد بنظرم تو جامعه ي ديني و اسلامي ما که حتي دين خدا هم اين مسئله رو پذيرفته و براش فتوا هم داريم فراموش شدن و کسي به اونها نمي پردازه!!
    درسته شايد اين جامعه 150 هزاري يا 170 هزاري تو جامعه 80 ميليوني خيلي قابل توجه نباشه اما باورکنيم که ما در قبال يک نفر انسان هم مسئول هستيم چه برسه...
    کاش تو جامعه مون حرکتي بشه!!!
    شايد بايد اين افراد خودشون براي خودشون کاري کنن و استقلال و عزت نفس خودشون حفظ کنن و محکم در برابر اين ناملايمتي ها بايستند، اما واقعا بيايم قبول کنيم اين هر کسي نميتونه از پس اين فشار درد بربياد و خيلي هايي هستن که فقط نياز به قبول شد دارن نه حتي درک کردن
    فقط پذيرفته شدن
    همين.
    پاسخ

    [ادامه پاسخ] ... اما هدف ما صلاح فرد و جامعه است. طرح اين موضوعات در جامعه، به صورت باز، آسيب‌هايي دارد كه پوشيده نيست و مي‌شود مفصل روي آن بحث و گفتگو كرد. مثال: بانك شما بدهي داشته باشد، اقتصاددانان مي‌گويند نبايد اين خبر را منتشر كنيد. با انتشار آن «قطعاً» بانك شما ورشكست خواهد شد. زيرا هجمه مردم را براي برداشتن پول‌شان از بانك سبب مي‌شود. بعضي آسيب‌ها اين‌طورند. مثل ايدز و سرطان و معلوليت نيستند. بايد چراغ‌خاموش آن‌ها را رفع كرد. روشن شدن چراغ دقيقاً همان رويدادي‌ست كه آسيب را صدچندان مي‌نمايد. مسائل مرتبط با روابط جنسي و جنسيتي چنين ويژگي‌هايي دارند. اگر «خبر بدهي» بانك يك مسأله بحراني و امنيتي در علم اقتصاد شناخته مي‌شود و هيچ فرد آگاه به علم اقتصاد نمي‌پذيرد اين مسأله علني شود، حتي خود غربي‌ها؛ چه كينزي‌ها و چه مانيتريست‌ها، در فرهنگ نيز مسائل اين‌چنيني «بحران‌ساز و آسيب‌زا» هستند و بايد با دقت حل و فصل گردند. حتي در امور باليني نيز، به كرّات مشاهده مي‌فرماييد كه فرد روانكاو تشخيص مي‌دهد نبايد به خود بيمار حتي بگويد كه بيماري وي چيست! چه بسا اگر به خودش بگويند، استرس وي افزايش يافته و مثلاً شب‌ادراري وي مضاعف شود. دقت بفرماييد كه همه چيز با شفاف‌سازي و افشاگري حل نمي‌شود. حالا... در موضوع مورد توجه شما، خب يك عده‌اي شايد معتقد باشند بايد «فرهنگ‌سازي» كرد. خب يك عده ديگر هم معتقدند نبايد. تكليف چيست؟! تكليف روشن است، ابتدا بايد بحث را در يك محيط آكادميك و علمي، در دانشگاه مثلاً، در يك هيئت علمي، مورد بحث و بررسي متخصصين قرار داد. اگر در نهايت جامعه علمي به اين تشخيص رسيد كه «فرهنگ‌سازي» لازم است، بعد اقدام كرد. در هر صورت اگر كاري نماييم كه «علمي» نباشد، فرداروز نمي‌توانيم از كار خود دفاع نماييم و اگر مسمان هم باشيم، نمي‌توانيم پاسخي در برابر پروردگار داشته باشيم. چه «ما باشيم و طبيعت» و چه «ما باشيم و خدايي كه ما و طبيعت را خلق كرده»، در هر دو صورت، هيچكدام از ما حق نداريم بدون دانش كافي و تجربه دقيق و نتيجه علمي قابل پذيرش، فرهنگ جامعه را بر هم بزنيم. زيرا مطمئن نيستيم پس از آن چه رخ خواهد داد و چه آسيب‌هايي متوجه «انسانيت» خواهد شد.