• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : به اميد نابودي اسرائيل
  • نظرات : 5 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sarv 
    با تمامي مواردي که مطرح نموديد موافقم و همچنين دانشتون رو تو اين زمينه تحسين ميکنم. اما با اينکه فرموديد شايد بايد با خود اين جامعه کوچک ارتباط گرفت، مخالفم!!!
    اما چرا بايد با خود اين افراد ارتباط گرفت و اونها رو متقاعد کنيم که اين مسئله رو علني نسازدند؟؟!!!
    مگر مي شود چنين چيزي از اين دسته از افراد خواست؟؟؟!!
    چطور مي شود از فردي که به خاطر تحمل درد دروني، و فشارهاي شديد رواني و قبول اين واقعيت تلخ چنين چيزي رو از اونها خواست؟؟!!
    چرا جامعه بزرگ مردممون رو آگاه نکنيم؟؟
    خب برويم و اين درخواست رو از ديگر سندرمي ها و يا حتي معلولين و وافراد مبتلي به HIV... غيره هم داشته باشيم به اونها هم بگيم که از افراد جامعه خودتون توقعي نداشته باشيد و سعي کنيد که اختلال و بيماري خودتون رو هويدا نسازيد!!!!
    در صورتي که تمامي اين مواردي که گفتم اختلال جسمي و بيماري است اما افراد ترنس سکچوال فقط تمايل به حالتي رو ميکنن که متاسفانه از کالبد آن محروم هستن.
    بنظر من بايد اين فرهنگسازي حتي جهاني بشه که شاهد تيرباران شدن افراد ترنس در پاکستان و غيره نباشيم و کمي از نگاه هاي منفي افراد جامعه مون نسبت به اين افراد کم کنيم و از جهتي که به مردم نسبت به اين حالت آگاهي بديم، هنوز هستن خيلي از خانواده هايي که نميخوان بپذيرن اين تناقض رواني و جسمي رو در فرزندانشون و با عدم آگاهي و حتي نگراني از نگاه هاي افراد جامعه مون فرزندشون طرد ميکنن. و آگاه سازي افرادي که قصد بارداري دارندکه و شايد بهتر هست آگاه سازي خانواده هاي اونها که يکي از عوامل اساسي ايجاد کننده، محيط هاي تحت استرس براي مادران باردار در دوران بارداري است که ميتونه يکي از عوامل نقص کار مکانيسم هورموني در جنين باشه.
    اميدوارم برسه روزي که من و وقتش رو پيدا کنم و عميقا رو اين اختلال هويت جنسي بتونم کا کنم.
    پاسخ

    خب اين دوست عزيزمون لطف كردند و لينك خوبي را ارسال نمودند: http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=443 اما، يك سؤالي از شما دارم. و آن اين كه شما اين قطعيت را از كجا آورده‌ايد: «افراد ترنس سکچوال فقط تمايل به حالتي رو ميکنن که متاسفانه از کالبد آن محروم هستن». دقت بفرماييد به اين جمله. اين عبارت همراه با يك قضاوت خيلي محكم و متأسفانه به شدت مشكوك است. اين‌طور جزمي نظر دادن شايد نياز به حداقل تحقيق و پژوهش‌هاي فراوان دارد كه حتي پژوهش نيز در چنين مواردي نمي‌تواند به سادگي اين‌طور قطعي حكم دهد. اين عبارت مدعي‌ست: «روان اصل است، كالبد فرع، اگر فردي احساس الف دارد، اما جسمش ب است، پس ايراد از جسم اوست» و شما اين فرد را با ايدز مقايسه فرموديد! اين به نظرم بي‌انصافي‌ست و نمي‌توان آن را علمي دانست. در حالي‌كه معمولاً «روان» را تابع «جسم» مي‌دانيم. فرض بفرماييد انساني كه خود را «ميمون» تصوّر مي‌كند، روانشناسان با او چه برخوردي مي‌نمايند؟! قطعاً يك اختلال رواني مانند شيزوفرني و دو قطبي و اين‌طور عناوين به وي‌ مي‌چسبانند و مي‌فرستند براي دارودرماني. هيچ روانشناسي نشنيده‌ام بگويد: «بياييم به اين ادراك او احترام بگذاريم و احتمال بدهيم كه او واقعاً يك ميمون است و ايراد از جسم وي است كه به شكل انسان تكوّن يافته». بنابراين، معمول دانشمندان وضعيت جسمي را اصل در تعريف موجود مي‌دانند و حالات رواني او را ناشي از همين تكوّن جسمي. حتي ريچارد داوكينز به حدّي وضعيت مادي و جسمي بشر را اصل مي‌داند كه «فرهنگ» و «سنت‌ها» و «آداب» اجتماعي را نيز در قالب «مِم»هايي مي‌داند كه زاييده فيزيولوژي و ژنتيك بشر است. من معتقدم بايد برخورد علمي با اين قضيه شود. اين‌كه آيا وضعيت بارداري مؤثر در پيدايش آن است كه احتمال بسيار قوي‌اي هم هست، اين بايد تحقيق شود. اگر نتيجه مثبت بود، بله، موافقم، حتماً بايد زنان باردار آگاه شوند. خيلي از احكامي كه در اسلام براي زن باردار گفته شده است، حتي در انعقاد نطفه، بعيد نيست با تحقيق معلوم شود كه چه آسيب‌هاي غيرقابل جبراني در تكوّن رواني و جسمي نوزاد مي‌گذارد....