• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : تضاد حقوق زوج و زوجه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يه دختر 
    پس اعتراف ميکنيد
    من مطمئن بودم شما اهل متعه هستيد يعني از امثال شما اين کارها و طرز تفکر بعيد نيست
    من فکر ميکنم و ان چيزي رو قبول ميکنم که درست باشد من نه همجنسبازي و سقط جنين و روسپيگري و.. .نظام فمنيست را قبول دارم و نه به اين نظام بردگي جنسي که شما اسم ان را خانواده ميگذاريد اعتقاد دارم
    شما چيزي از مثلث عشق مي انيد عشق ان هوس زودگزري که شما تعريف کرديد نيست
    عشق از تعهدو صميميت و علاقه ناشي ميشود که حتي اگر يکي از سه ضلع نباشد اين ديگر عشق نيست و هوس هست
    ضمن اينکه اين خانواده که صرفا بر پايه وفاداري و تعهد زن و فرمانبرداري او و در قبال ان دريافت يک نفقه بخور و نمير و گاها مهريه اي باز هم کم بنا شده نياز هاي عاطفي زن را براورده ميکند؟
    خير هرگز چنين اتفاقي نميافتد اون يک برده جنسي خريداري شده توسط مرد است که مرد حق کتک زدن او زنداني کردن او در خانه و خيانت به او را دارد
    اين ميشود همان طلاق عاطفي که شما گفتيد در صورتي که مرد ميتواند هرچنتا که دلش خواست زن متعه کند و به هوسراني خود بپردازد و البته من دلايل بسيار محکم روانشناسي و حقوقي براي حرف هاي خودم دارم
    چطور زندگي پدر و مادر من که بر اساس عشق و وفاداري و تلاش دو طرفه هست هيچ گاه به طلاق قانوني و عاطفي نرسيده؟
    جالب اينجاست که هوسراني هاي متعدد خود را به نام خدا و پيغمبر ثبت ميکنيد اگر چه انها خود هيچ گاه چنين سبکي را براي زندگي انتخاب نکردند و هيچ يک از اهل بيت ايشان هم متعه کسي نبوده اند.
    نگاه شما به زن يک موجود ضعيف و ناتوان و بي اراده است
    اگر ازدواج به موقع واسان و اگاهانه باشد و عشق بر اساس تعهد صميميت و علاقه شکل بگيرد و هر دو طرف وظايف خود را در قبال خانواده انجام دهند هيچ گاه به شکست نميخورندو البته اگر روزي اين شکست اتفاق افتاد طلاق راه حل عاقلانه اي است
    و البته براي شما که مزه زنهاي مختلف زير زبانتان است حرف زدن از وفاداري امري بيهوده است شما اگر حتي بخواهيد هم نميتوانيد
    وفادار باشيد چون معتاد هوسراني شديد و ترک عادت موجب مرض است.
    من خانواده خود را بر اساس عشق و وفاداري و تفاهم و همکاري بنا ميکنم
    خوب فکر ميکنم ،خوب انتخاب ميکنم و خانواده تشکيل ميدهم و اگر روزي اشتباه کرده باشم طلاق ميگيرم و دوباره تلاش ميکنم
    در ضمن انجام وظايف مادري و همسري خود سعي ميکنم پيشرفت کنم و اين شيوه را در زندگي پدر و مادر خود و بسياري از زوج هاي خانواده خود ديدم و بسيار هم موفق بوده
    نه کسي کسي را زنداني کرده و نه کسي طلب مهريه کرده و نه کسي طلب اجرت المثل کرده و نه کسي متعه کرده و....
    کنار هم به خوبي و خوشي و خوشحالي زندگي کرديم و من همين شيوه زندگي را ميپسندم و نه ان چيزي که شما ميگوييد





    پاسخ

    همان‌طور كه پيش از اين به عرض رسيد خداوند انسان را داراي اختيار خلق كرده است. بنابراين شما مي‌توانيد بر طريق خود برويد. اما من متفاوت از شما مي‌انديشم و واژگاني را كه به كار گرفته‌ايد در معاني ديگري باور دارم. ريشه تمام مشكلات بشر در مستغني ديدن خود است. انسان اگر بپندارد كه با عقل خود به كمال دست مي‌يابد و خوشبختي را در آغوش مي‌كشد، ديري نخواهد پاييد كه بدل به طاغوت شده و به زوال خواهد رسيد. عقل تنها يك ابزار سنجش است، سنجش نياز به مواد اوليه دارد، اطلاعات و داده‌ها را عقل مي‌تواند بسنجد و درباره آن‌ها به قضاوت نشيند. انساني كه از بدو تولد در كره خاكي بوده و از ماوراء مطلع نيست، انساني كه بهشت و جهنم را نديده و عالم قبل و بعد را نمي‌شناسد، انساني كه نمي‌داند از كجا آمده و به كجا خواهد رفت، اگر با عقل بخواهد راه خود را تشخيص دهد بي‌ترديد به گمراهي و تاريكي در خواهد غلطيد و به نابودي مي‌رسد. اين است كه خداوند بر خود فرض دانسته از باب لطف كه رسولاني بفرست كه پيام او را برسانند و انبيائي كه خبر از قبل و بعد دهند. همين است كه من خود را محتاج دين مي‌دانم و بدون آن حركت نمي‌كنم. اگر ندانم در صحراي محشر از چه چيز مي‌پرسند و چگونه مقامات را تقسيم مي‌نمايند، از كجا بدانم در اين دنيا بايد چه كنم و چگونه رفتار نمايم؟ اگر ندانم خداوند مرا به چه اموري در دنيا امر كرده، از كجا بدانم چگونه جامعه بشري را به سعادت برسانم و در پيشبرد اهداف انساني آن پويا باشم. آري، من سعادت را عمل به تكاليف الهي مي‌دانم و اين محور باورهاي من است. زيرا او تنها موجودي است كه همه چيز را در سيطره خود دارد، لذا بهترين قضاوت‌ها را مي‌كند و بهترين سنجه‌ها را به بشر هديه مي‌نمايد. اگر منظور شما اين است كه متعه در احكام الهي نيست و تشريع نشده است، خب نظر مجتهدانه‌اي به نظر نمي‌رسد، زيرا خلاف ظهور منابع شرعي است. اما اگر مي‌فرماييد اين حكم با عقل و احساس شما نمي‌سازد، خود مي‌دانيد، بنده نه شما را دعوت مي‌كنم و نه اصرار كه خدا هم فرموده: لا إكراه في الدين. اما بر طريق انصاف حركت كنيد و آن‌چه از طرف خودتان است به دين نسبت ندهيد و به اهل بيت (ع) پيامبر (ص) متّصف نفرماييد. اين كه ايشان متعه نكرده‌اند خلاف احاديثي است كه به دست ما رسيده. اما با اين‌كه بگوييد: من نمي‌پسندم، هيچ مشكلي ندارم. البته آن وقت بحث ديگري مطرح مي‌شود كه «پسند» انسان‌ها از كجا حاصل مي‌شود. پسند معلول بستر اجتماعي است، همان فرهنگ كه پيش از اين گفته شد. پسند افراد از پسند جامعه تأثير مي‌گيرد و بافته مي‌شود و پسند جامعه نيز آيينه پسند نخبگان و خواص است، عناصر فرهنگ‌سازي كه در حوزه و دانشگاه فرهنگ را توليد مي‌نمايند و شخصيت‌هاي برجسته سياسي و علمي كه مردم را به انديشه خود فرامي‌خوانند و رفتار آنان را شكل مي‌دهند. كاملاً مي‌شود در لابه‌لاي تاريخ منشأ پيدايش بسياري از پسندهاي اجتماعي مردم امروز را دريافت. باكي نيست خواهرم. شما به طريقي كه تشخيص مي‌دهي برو و من نيز به باور خود عمل مي‌كنم. موفق باشيد و در پناه حق.