وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
نجّاري خانگي
نظرات :
9
خصوصي ،
20
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
خ
سلام
خدا قوت.ماشاالله به اين همه همت..
ببخشيد خيلي از اينکارهاي تخصصي سر در نمي آورم.چند سوال........
ميزهاي تحرير از بقيه قسمت ها قابل جدا شدن هست؟
نميشد کمدها کمي بزرگتر ساخته شوند.بچه ها رو به رشدند طول کمدها کمي بيشتر اگر بود آنوقت جاي لباس را ميشد تغيير داد بهتر نبود؟
پاسخ
سلام. زماني شماره كفش بچهها را يكي دو تا بزرگتر ميگرفتم كه دو سال بيشتر پا كنند. به تبع والدين خودم، در كودكيام. بعد وقتي ديدم اين كفشها؛ چه ايراني و چه چيني، آنچه ما با ده بيست هزار تومان ميخريم، بيشتر از يكسال عمر ندارند، متوجه تفاوتها شدم. وقتي كودك بوديم كفشها طوري ساخته ميشدند كه حداقل پنج سال عمر ميكردند، جنس و دوختشان بهتر بود. امروز با مواد مصنوعي و چسب، بيشتر از يكسال اصلاً نميشود از كفش كار كشيد و گرنه آفتابه خرج لحيم ميشود. مثلاً كفشي كه دوازده هزار تومان خريده شده را پنج هزار تومان ميگيرند بدوزند و پانزده هزار تا تخت بچسبانند! اين شد كه فهميدم «زمانه عوض شده». ديگر كفش ميگيرم فيت پايشان. چه كه ميدانم سال بعد يكي ديگر بايد بخرم، چه پايشان بزرگ شده باشد، چه نشده باشد! حال و روز ساير وسايل هم تا حدّي چنين است. بزرگتر شدن كمدها به معناي داغان شدن كمر خودم ميبود. بالاخره جابهجايي آنها، آنهم به تنهايي، مستقيم به ستون فقرات خودم فشار ميآورد! اين شد كه از ابتدا نيّتم اين بود كه اندازه را طوري بگيم كه از قدّ خودم كوتاهتر باشد! :) حالا تا اينها بزرگ شوند و قدّ بكشند، پنج شش سالي زمان ميبرد. به نظرم تا پانزده شانزده سالگي ميتوانند استفاده كنند. البته اگر تا آن زمان خود كمدها نابود و غيرقابل استفاده نشده باشند! :) من كه نجّاري را ياد گرفتهام. شش سال ديگر سه تا ديگر برايشان ميسازم. انصافاً با اين قيمت ميارزد. كلّي هم خيالات فعلاً در سرم هست براي خودم. يك كمد كتابخانه، يك ميز براي لپتاپم كه به ديوار متصل شود و باز و بسته گردد و چند تا طاقچه با طرحهاي نوآورانه در ذهن دارم. فعلاً گذاشتهام تا بيشتر خيس بخورند، طرحهاي ذهنيام، بلكه پختهتر شوند. إنشاءالله در فرصت مقتضي باز هم خواهم ساخت. دو ماه ديگر مدرسه تمام ميشود و من ميمانم و اين بچهها دوباره. حالا حالا كلّي چيز بايد بسازيم. يكي از رفقا وقتي بهش گفتم، رفت و يه جاكفشي ساخت، اينقدر جالب و قشنگ در آورد! اينكه تصوّرات ذهني انسان ميتواند به محصول تبديل شود، خيلي زيباست. خيلي ممنون از اينكه نوشتههايم را ميخوانيد و نظر ميگذاريد. پايدار باشيد.