وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
نسبت عقل و دين 42
نظرات :
4
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
حامد
سلام، فرض كنيم كه با هم مي خواهيم در مورد موضوعي يا شيئي صحبت كنيم. اگر تنها چيزهايي كه ما درك مي كنيم صرفا همان ربط ها و عوارض باشند و اين ربط ها هم نسبت به ناظرين ممكن است متفاوت باشند، چطور مي توانيم تشخيص دهيم كه بر سر يك موضوع يا يك شيئ داريم صحبت مي كنيم؟ به چه معياري مي توانيم بگوييم كه اين شيئ همان است؟ حتي ممكن است من وجود آن شيئ را انكار كنم!!!
پاسخ
سلام. پرسشي كه مطرح فرموديد سؤاليست كه بشر قرنهاست كه از خود ميپرسد؛ از فيلسوفان قديم تا معرفتشناسان جديد، همه بر سر پاسخ دادن به همين پرسش به نزاع برخاسته و نظريهپردازي نمودهاند. طيف پاسخهايي كه به اين مسأله داده شده، دو سر دارد؛ يك سر به مطلقگرايي ميانجامد، اينكه پس بايد بگوييم هر چه درك ميكنيم عين واقع و مرّ حقيقت است و كاملاً و صددرصد توصيفگر آن شيء خارجي. سر ديگر طيف نيز شكگرايي و فسخ تمامي ادراكات بشر، اينكه هر چه ميپنداريم مشكوك است پس هيچ دركي از واقعيت نميتواند معتبر باشد و هر چه بگوييم يك برداشت كاملاً شخصي و غيرقابل انطباق بر واقعيت و بالتبع بر ادراكات ديگران است و هرمنوتيك و نوزاد آن پلوراليسم از همين رو بنيان نهاده شدهاند. اما در اين ميانه روشي در علوم به كار گرفته شده است، بيشتر در علوم تجربي كه البته علوم پايه نيز از آن روش پيروي مينمايند. از فيزيك و شيمي و زيستشناسي گرفته تا علوم انسانياي كه امروز همه تجربي شدهاند. اينان كه در عبارت شما نيز آمده است توانستهاند به پيشرفتهايي ولو مادي دست يابند، از روشي بهره گرفتهاند كه پرتوي از واقعيت را نشان ميدهد. اين روشهايي جايي در ميانه طيفند. شهيد عظيمالشأن سيدمحمدباقر صدر (ره) هم دقيقاً بر سر همين بحث است كه كتابي نوشتهاند و تلاش نموده تا روش تجربي و استقرايي را با كمك كبرياتي منطقي و متقن منتج نموده و علمآور نمايند و به نظر حقير موفق هم شدهاند، اگر چه همچنان فلاسفه ما ديد مثبتي نسبت به اين استدلالات ايشان ندارند. مسأله دقيقاً اين است كه ما اولاً و بالذات ميدانيم كه علم به واقع داريم. ما چيزهايي از واقعيت ميفهميم و در اين ترديد نميكنيم. پس از شكگرايان و سفسطهگران نيستيم و درك از واقع را بالكل انكار و رد نمينماييم. اما اينطور هم نميشود كه اين درك را كاملاً منطبق بر واقع بدانيم. زيرا اگر بتوانيم چيزي در ميانه اين دو سر طيف بيابيم، پايگاه و دستآويزي كه با آن علم را اثبات كنيم، كارمان به آن استدلال شهيد بزرگوار مطهري ختم نميشود كه از راه برهان خلف اثبات كنيم كه چون علم داريم و اگر حس خطا ميكرد و علم صددرصد منطبق بر واقع نميشود هيچ علمي باقي نميماند، پس معتقد شويم لاجرم علم به خارج كماهيهي است و هيچ اختلافي واقع نميشود.