• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : نسبت عقل و دين 35
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 
    ممنون،‌ قدري مفهوم تفكر برايم مبهم شد. در چارچوب غربي فرآيند تفكر مجموعه اي است از اگر و آنگاه ها كه مي توان آنها را به زبان سوري نوشت. ديگر صحبت از معنا و مفهوم نمي شود. در اين چارچوب هم كامپيوتر قادر به تفكر كردن است و هم فلان دانشمند ملحد و بي دين. زماني كه تفكر كردن به مجموعه اي از اگر و آنگاه ها كاهش يابد،‌ واقعا تفكر كردن بسيار راحت است. ديگر در چنين تفكر كردن نيازي به تصور مفاهيم نيست كه كاري دشوار باشد. همانطور كه خودتان برنامه نويسي كار كرده ايد و مي دانيد،‌ كامپيوتر مفهومي را تصور نمي كند و فقط يك سري قواعد اگر و آنگاه ها را دنبال مي كند. بنابرين حسد و بخل و غيبت و تهمت هم باعث نمي شود شخص نتواند اين قواعد را دنبال كند.
    ولي آن تفكري كه انسان را از كامپيوتر متمايز مي كند چيست؟ آن نوع تفكري كه شخص كافر و حسود و غيبت كننده قادر به انجامش نيست،‌ چيست؟
    آنچه به گمانم مي رسد مي نويسم. اگر اشتباه مي كنم ممنون مي شوم آگاهم كنيد.
    كامپيوتر قادر به تصور مفهوم و انتزاع مفهوم نيست كه اصل تفكر و تعقل به انتزاع كردن است. به گمانم شخص كافر نيز در همين جا مي لنگد. مثلا شخص با ايمان تصوري كه نسبت به فضايل و رذايل در حديث لشكر عقل و جهل دارد به مراتب عميق تر است از تصور شخص كافر.
    عمق بخشي به تصور اين فضايل هم تنها با كسب اين فضايل در ارتباط با مردم حاصل مي شود و چيزي نيست كه در اتاق در بسته حاصل شود.
    پاسخ

    تفكر معاني مختلفي دارد. در منطق صوري، آن‌چه امروز در حوزه‌هاي علميه خوانده مي‌شود، تفكر به «حركت از معلومات به سوي مجهول» گفته مي‌شود. اين‌كه چند گزاره به هم پيوسته و گزاره‌اي ديگر نتيجه دهند: معلومات: الف ب است، ب ج است. نتيجه (مجهول): الف ج است. اين تعريف مربوط به «تفكر نظري استنتاجي» مي‌باشد؛ نوع خاصي از تفكر كه ارسطو را مدوّن آن مي‌دانند. در اين روش فكر كردن، سرعت در حدس زدن و انتخاب مقدمات از تفاوت‌هاي فردي ناشي مي‌گردد و انسان را شايد تا حدودي از كامپيوتر متمايز نمايد. امروزه تفكر معناي ديگري نيز يافته است، با توجه به بروز شناخت‌شناسي‌هاي مبتني بر تجربه. تفكر تجربي حاصل مشاهدات است. روشي دارد كه ساده‌ترين بيانش را امروز در اول كتاب علوم دوره راهنمايي به دانش‌آموزان آموزش مي‌دهند. در اين شيوه، پس از برخورد با مجهول، ذهن با مراجعه به تجربيات سابق و مشاهدات خود و تحليل آن‌ها، يك فرضيه پيشنهاد مي‌نمايد. براي بررسي و اعتبارسنجي فرضيه، آزمون طراحي مي‌شود و آزمون نيازمند تغيير شرايط در يك نمونه و عدم تغيير شرايط در نمونه شاهد است. از مقايسه تفاوت‌هاي حاصله، فرضيه اثبات يا ردّ مي‌شود. مهم‌ترين كار ذهن در اين نوع تفكر، تحليل مشاهدات است و يافتن روابط اسباب و مسبّبات. شايد تعاريف و شيوه‌هاي ديگري نيز براي تفكر وجود داشته باشد، مانند «تفكّر سنجشي» كه مبدع آن استاد حسيني (ره) هستند. ايشان تحليلي متفاوت از فرآيند فكر كردن ارائه نموده‌اند. شايد به نظر برسد تمام اين تعاريف تفكر با آن‌چه كامپيوتر انجام مي‌دهد مشابه است. بله، اگر «اختيار» را حذف نماييم و تفكر را يك روند جبري از معلومات به مجهول، يا از مشاهدات به فرضيه و نظريه بدانيم، رايانه هم قادر به انجام آن هست. اما اگر تفكر مثل راه رفتن تابع اختيار بشر باشد، اگر چه روبات هم راه مي‌رود، ولي آثاري كه بر راه رفتن انسان مترتب است بر راه رفتن روبات نيست، بر راه رفتن انسان «اخلاق» حاكم مي‌شود، زيرا پاي اختيار در آن باز شده است. «خير و شر» و خوبي و بدي كه بيايد، تأثير وضعي در نفس مي‌گذارد، ظرفيت را تغيير مي‌دهد و رفتار بعدي را متفاوت مي‌سازد. اولويت‌ها را تغيير مي‌دهد و مي‌بينيم يك آدم به موضوعاتي فكر مي‌كند كه آدم ديگر به آن‌ها فكر نمي‌كند، يا مقدماتي را دخالت مي‌دهد كه ديگري نمي‌دهد!