وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
نسبت عقل و دين 16
نظرات :
1
خصوصي ،
16
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
حامد
سعي مي کنم ابتدا آنچه فهميده ام را بنويسم و بعد سوالم را مي پرسم.
در رويکرد فرهنگستان، اختيار مقدم است بر علم. غرب با اختيار خود که تحت ولايت طاغوت قرار دارد، علمي توليد مي کند که سبب رفاه و رفع لذت هاي ماديش باشد. حال اگر يک مؤمن خود را متصل به ولايت ائمه در شناخت قرار دهد، آنچه از علم توليد مي کند نيز جهت رشد و تعالي و بندگي انسان ها مي شود.
اکنون مثالي ميزنم تا انشالله با پاسخ شما منظورتان را دريابم:
زميني به طول و عرض 4 و 3 را در نظر بگيريد. اگر شما در قالب رويکرد فرهنگستان بخواهيد قطر آن را محاسبه کنيد مگر غير از رابطه ي فيثاغورث براي محاسبه يتان کمک مي گيريد؟ اگرچه شما هدفتان از محاسبه ي قطر بندگي است و يک شخص کافر اهداف دنيوي براي اين کار دارد. در واقع با اين مثال متوجه مي شوم که ويژگي هاي يک هندسه مستقل از ذهن شما و يا آن کافر است که آن ها را کشف مي کند. کجاي تصورم اشتباه است؟
پاسخ
اگر شيء ب از منظر مشاهدهگر ج داراي سرعتي نزديك به صفر است، جرمي مثلاً برابر با 10 واحد و طولي مثلاً 100 واحد دارد. همان شيء ب از منظر مشاهدهگر الف به دليل داشتن سرعتي نزديك به سرعت نور، داراي جرمي هزاربرابر بيشتر و طولي صدها برابر كمتر است. يعني بسيار چگال! اصلاً شما بگوييد يك سياهچاله! قطعاً طبق نظريه نسبيت اين اعداد واقعي هستند؛ هم براي مشاهدهگر ج واقعي هستند و هم براي مشاهدهگر الف واقعي. اين يعني چه؟! تا به حال به آن دقت فرموده بوديد؟! شيء ب به شدّت الف را به سمت خود ميكشد، زيرا بسيار چگال است و جاذبه G (گرانش) در آن شديد. اما نسبت به ج G محسوسي ندارد. اين يعني چه بسا سياهچالههايي كه ما در فضا ميبينيم، نسبت به مشاهدهگران ديگر اصلاً مثلاً فقط يك كوتوله سفيد، يا يك خورشيد معمولي باشند! حتي ما، حتي ما هم چه بسا براي بعضي از مشاهدهگران، يك سياهچاله باشيم! (پس پروژه سِتي هم بر هم ميخورد، زيرا هيچكدام از امواج ارسالي آنها از اين سياهچاله كه ما در آن هستيم خارج نميشود!) ميبينيد؟! اين را چطور ميتوان تحليل فلسفي كرد؟! اين يعني همان نفي اصالت ذات. يعني نفي شيء ب و نفي شيء ج و نفي شيء الف. آنچه حقيقت دارد و واقعيست ارتباط ميان آنهاست كه به خود آنها تعيّن و عينيّت ميدهد. يعني وقتي مشاهدهگر الف، شيء ب را با آن چگالي بالا مشاهده ميكند، اين چگالي مربوط به نسبت و ارتباط ميان الف و ب است. ولي مشاهدهگر ج وقتي با شيء ب مرتبط است، آن را با جرمي بسيار كم ميبيند و درك ميكند. نه اينكه ادراك ج خطا دارد و واقعيت ب را درك نكرده، اين معناي نيوتوني آن است. معناي نسبيتي آن اين است كه واقعاً و حقيقتاً ب در ارتباط با ج جرم كمي دارد. درك اين مطلب دشوار است؟! بله هست...