• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : نسبت عقل و دين 16
  • نظرات : 1 خصوصي ، 16 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 
    که از تجربه کسب مي شوند، به اين همه چيز نائل مي شود. البته اين هم جاي نگراني نيست! چون رياضيدان مي تواند حتي از صرف اعداد حقيقي آغاز کند و از ويژگي هاي جبري حاکم بر اعداد حقيقي، آن همه هندسه ها را استنتاج کند! / بنده با اين موافقم که بيشتر مباحث کيهان شناسي و ترموديناميک همانگونه که مثال زديد بر مبناي غير يقينيات متکي هستند. ولي در مورد فيزيک ذرات بنيادي اينگونه نيست. زيرا که چهارچوب آن بر مبناي گروه هاي لي و ديگر ساختار هاي رياضي بنا شده اند و چنانچه گفتم چون رياضيدان از لحاظ منطقي تمام حالات ممکن را در آن موضوع مشخص کرده، کار فيزيکدان را صرفا به انتخاب بين تعدادي متناهي حالت ممکن راحت کرده است! در واقع نيروهاي بنيادي متناظر با انحناي آن هندسه ها مي شوند و ذرات بنيادي نظير الکترون ها و کوارک ها و غيره اشيائي به عنوان اسپينور در اين هندسه ها هستند. طبقه بندي ذرات بنيادي متناظر با طبقه بندي انواع اسپينورها در اين هندسه ها مي شوند. به تعبير بنده آنجاهايي که شناخت کافي از ساختارهاي رياضيات نداريم، داده هاي تجربي به صورت دستي وارد شده اند. داده هايي نظير ثابت پلانک که فرموديد. /حالات ممکن که رياضيات به ما نشان مي دهد به شدت به هم مرتبط مي شوند و يک نظامي را تشکيل مي دهند که مي توان حتي صحبت از چگونگي تبديل يک حالت ممکن به حالتي ديگر در رياضيات کرد که به تبع آن در عالم خارج از ذهن نيز فرآيندي وجود دارد که آن حالت ممکن موجود را به حالت ديگري تبديل نمايد. بنابرين براي فيزيکدان شناخت تمام حالات ممکن ضروري مي نمايد! و نه فقط آن حالتي که هم اکنون در خارج تحقق يافته است.
    پاسخ

    يقين در آن «قطعيتي‌» كه به دنبالش هستيم را ندارد، ولي مي‌تواند كاركردهاي بسياري براي هدايت جامعه در مسير تكامل داشته باشد. مهم اين است كه آيا قطعيتي كه در رياضيات هست، يا در منطق صوري هست، حتي آن‌چه در فيزيك ذرات بنيادي فرموديد، اين قطعيت از ذهن برآمده است يا از تجربه خارجي، حتي اگر مبتني بر فروض كامل موضوع باشد، اصل اين‌كه فرضي وراي فرض‌هاي ما ممكن نيست، جاي بحث و مناقشه را باز مي‌گذارد. به هر صورت انديشمندان عصر ما به دو دسته تقسيم شده‌اند؛ پاره‌اي معتقدند مي‌شود به قطعيت‌هايي در نسبت دادن به جهان واقع رسيد. يعني مي‌توانيم به صورت قطعي و يقيني گزاره‌هايي را به خارج نسبت دهيم. گروهي نيز معتقدند اصلاً عقل بشر محدود است و توانايي مشخص و معيّني دارد و نمي‌تواند جهان خارج و واقع را كماهوحقه بشناسد. يعني نمي‌تواند بگويد: «واقع چنين است و غير از اين نيست». پاره‌اي از اين گروه هم البته معتقند در هر زمان، مي‌توان به صورت اجمالي، كه نسبت به گذشته تاريخي بشر تفصيل محسوب مي‌شود، گزارشي نسبي از واقعيت بدهد و اين گزارش پيوسته با پيشرفت علمي، تفصيل بيشتري خواهد يافت، ولي هرگز به «قطعيت» بدل نخواهد گشت! تشكر از لطف شما به وبلاگ بنده و پي‌گيري بحث. موفق باشيد.