منظور خود را از "واقع نمايي رياضيات" مشخص مي کنم. يک رياضيدان در مورد يک موضوع خاص مي تواند تمام حالات ممکن در حيطه ي آن موضوع را استنتاج کند. و با اطمينان خاطر بگويد که در خارج از ذهن به ضرورت يکي از آن حالات ممکن اتفاق مي افتد. براي مثال براي جمع زواياي مثلث سه حالت(بيشتر، برابر و يا کمتر از 180) امکان پذير است که بستگي به نوع هندسه دارد. بنابرين در خارج از ذهن نيز به ضرورت يکي از اين سه حالت براي فضا قابل تحقق است که رياضيدان مي تواند "به ضرورت" ويژگي هايش را بگويد.
مثال ديگر: از لحاظ کاملا سوري و منطقي مي توان نشان داد که اگر بخواهيم امتدادهاي ديگري علاوه بر سه بعد فضا به ابعاد فضا اضافه کنيم،