وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
نسبت عقل و دين 15
نظرات :
0
خصوصي ،
9
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
حامد
ممنونم، نخست در مورد اعداد طبيعي، منظورم را به درستي بيان نکردم (ابتدا مي خواستم فقط اعداد بين 1 تا 10 را بررسي کنم که نيازي به اين قيد نبود.) ولي اميدوارم که منظور اصليم از مثال اعداد طبيعي را درست منتقل کرده باشم که شما همين که اعداد طبيعي را تصور کنيد، جايگاه آن ها در اعداد طبيعي و ارتباط هايشان مثل جمع و ضرب بينشان هم ضروري مي شود. جمع و ضرب ميان اعداد هم مستقل از نمايش آن ها به زبان يوناني يا هر مبناي ديگري نظير صفر و يک است. در نتيجه درستي يا نادرستي يک گزاره در مورد اعداد طبيعي را با تطابق با نظام اعداد طبيعي که تصورش کرده ايم به سادگي مي توان فهميد.
پس از آن خواستم که همين مدعا را در مورد ذرات بنيادي به کار ببرم که در اينجا شما اشکال وارد کرديد که تجربه يقيني نيست و مثال هاي خوبي زديد.
ولي نکته ي اصلي اين است:
مفاهيم نظري در فيزيک وابسته به رياضيات اند که يقيني است نه تجربه که غير يقيني است. به قول اينشتن اين مفاهيم را نمي توان از تجربه استنتاج کرد.
مثالي مي زنم:
شرودينگر فيزيکداني بود که براي نخستين بار فرض نمود که الکترون يک موجي است که بر طبق معادله اي تحت عنوان معادله ي شرودينگر تحول مي کند. اکنون يک فيزيکدان نظري مي تواند مستقل از اين که اصلا آيا ماهيت الکترون آنگونه که شرودينگر توصيف کرده در جهان خارجي وجود دارد يا خير، شروع به تفکر کند و يک نظامي از ذرات بنيادي و ويژگي هاي آن ها را به طور ضروري استنتاج نمايد!!
(ادامه در نظر بعدي)
پاسخ
به نكته خوبي اشاره فرموديد: «قطعيت ِ رياضيات». همين مسأله در يك برهه تاريخي سبب شد گروهي از فلاسفه غربي كه به همه چيز شك كرده بودند، رياضيات را تنها علم حقيقي و قطعي بپندارند و آن را پايه علوم تصور كنند. اما يك مطلب معمولاً در اين ميانه مورد غفلت قرار ميگرفت. رياضيات چرا قطعيت دارد؟ شما ميدانيد كه 2 به اضافه 2 لاجرم 4 ميشود و غير از اين ممكن نيست. اما چطور است كه در اين دنياي سراسر مردّد در نتايج علمي، يك علم اينطور ميتواند قطعي استنتاج نمايد؟! دليل بسيار واضح است؛ رياضيات بر تعاريف ذهني ما استوار است، يعني كاملاً درونذهنيست و هيچ ارتباطي با واقعيت ندارد، همه علومي كه اينطور بافته ذهن باشند، البته كه قطعي و بدون خطا هستند، زيرا وقتي هيچ گزارشي از خارج ذهن نميدهند، درگير خطاي ناشي از ادراك و ارتباط با واقع هم نميشوند. مثال آن همين منطق صوري ماست. شما فرض ميكنيد كه الف بزرگتر از ب باشد و بعد ب را هم فرض ميكنيد بزرگتر از ج. كاملاً قطعي ميتوانيد بگوييد كه الف از ج هم بزرگتر است! به همين سادگي. هيچ ترديدي هم در آن راه ندارد. رياضي به ما چه ميگويد؟ رياضي ميگويد كه اگر دو سيب داشته باشيد و دو سيب ديگر روي آن بگذاريد، قطعاً چهار سيب خواهيد داشت. هيچ ترديدي در اين استنتاج هم راه ندارد. ميبينيد كه رياضي هم مانند منطق صوري، تنها صورت محاسبات را ارائه ميكند و نميتواند نسبت به ماده و متريال به كار رفته نظر دهد. مثلاً هندسه؛ فرض ميكنيد خط منطقهاي از فضاست كه عرض و ارتفاع ندارد و فقط طول است و راستاي ثابتي دارد. حالا وقتي با آن يك مثلث فرض ميكنيد، ترديدي نداريد كه مجموع زواياي آن 180 درجه هستند...