• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : نسبت عقل و دين 15
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 
    از فرمايشتان ممنونم. اکنون منظورتان را متوجه شدم. سخن خود را اصلاح کرده و اين گونه وارد قضيه مي شوم که اگر بخواهم فلسفه تدريس کنم، ابتدا طلبه ها را محک ميزنم که اگر همگي ايمان به وجود خدا داشتند، به آن ها مي گويم که نمي خواهم براي شما خدا را از "لا بشرط" نسبت به وجودش اثبات کنم چون که همگي ايمان به وجودش داريد!، ولي به شما مي آموزم که چگونه براي يک کافر، از "لا بشرط" شروع کنيد و خدا را اثبات کنيد!
    منظورم از ذکر مثال بالا اين بود که اشکال شما صرفا به نيت معلم و صحبت اوليه ي وي به طلبه ها بر مي گردد که البته ضروري است در تدريس ها اصلاح شود. درسته؟!!!

    صرف نظر از مطلب بالا، طلبه ها اگر چه به وجود خدا ايمان دارند ولي به خاطر عدم تصور صحيح، به اين نکته ايمان ندارند که "همين که وجود خود را حس مي کنند، خدا را اثبات کرده اند.". بنابرين با آنها بايد همراهي کنيم و گزاره ي اخير را براي خود آن ها به صورت "لابشرط" نسبت به اين گزاره با استدلال هاي عقلي اثبات کنيم.
    پاسخ

    خير برادرم. بحث نيت فقط نيست. نقطه آغاز فلسفه اگر از «من و عقلم» باشد، خيلي توفير دارد با اين‌كه از «خدا و عقلم» باشد. به قول پاره‌اي از فلاسفه: فرض اول انسان را گرفتار «عقل خودبنياد» مي‌كند. دقت بفرماييد، جا كم است، خلاصه عرض مي‌كنم: اگر دست راست خود را دقايقي در آب گرم نگهداريد و سپس هر دو دست را با هم در يك ظرف آب ولرم قرار دهيد، تفاوتي در حواس خود مي‌بينيد. دست راست شما مي‌گويد: آب سرد است، در حالي كه دست چپ گزارش ولرم مي‌دهد! به همين سادگي مغالطه رخ داد! عقل ما هم سنجشي عمل مي‌كند. اگر كسي معتقد به «سنجشي» بودن مكانيزم تفكّر نباشد، او «عارف» است و معتقد به «شهود»، آن‌هم شهودي كه امكان ارزيابي و اعتبارسنجي ندارد. لذا استاد آزمايشگاه فيزيك به شما مي‌گويد قبل از ورود به مرحله ارزيابي دماي آب، مدتي، مثلاً ده دقيقه دست خود را در هواي محيط نگهداريد، تا در تشخيص دماي آب دچار خطا نشويد. «تفكّر» هم يك فعل بشري‌ست. درست مانند ديدن، چشيدن، بوييدن و... اگر روش نادرست را انسان برود به نتيجه نادرستي مي‌رسد كه بر اساس مقدمات خودش «درست» است، ولي چون مقدمات نادرست است، انسان را با مكانيزم هستي هماهنگ نمي‌كند و به مسير غلط مي‌كشد! فردي كه از «من و عقلم» آغاز مي‌كند از اساس معتقد است: «عقل مطلق است» و قائل نيست كه «روش» در «نتيجه» تأثير مي‌نهد...