• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : نسبت عقل و دين 9
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مبين کرباسي 
    با سلام و ادب خدمت شما
    من چند وقتي است که ذهنم درگير اين سوال شده است و با ديدن اين سايت تمايل پيدا کردم که با شما در ميان بگذارم
    اگر ما انسانها يا کلا طبعيت اطراف را در بعد مکان و زمان جاي بدهيم ماهيت وجودي ما در هنگام تماس يا بهتر بگم کردارهاي ما چه اتفاقي برايشان مي افتد ايا زمان انها را مي بلعد.
    با يک مثال بگويم
    مثلا ديدار من و دوستم در يک مکان و زمان معين ايا صرف اينکه زمان مي گزرد صحنه ديدار و حرفهاي زده شده از بين ميروند يا در صحنه يا فريم مي ماند
    اگر تعريف زمان را که بر اساس روز و شب است تغيير دهيم حال بدون توجه به روز و شب تحليل کنيم باز عاملي به اسم زمان مي تواند افعال ما را حذف کند. اصلا اينها کجا ميروند. شايد حذف اين تعريف از زمان مارا به سير در زمان برساند
    پاسخ

    سلام بر شما. اين پرسش نيز از آن دست سؤالاتي‌ست كه هم فلاسفه را قرن‌ها به تفكر واداشته و هم فيزيك‌دانان را به سختي انداخته. شايد نظريه‌هايي مانند حركت جوهري در فلسفه و يا كرم‌چاله‌ها در فيزيك زاييده همين پرسش‌اند. ولي بنده يك نكته كوچكي را عرض مي‌:كنم كه به نوعي شايد پاك كردن صورت مسأله به نظر برسد. عقل ما چگونه درك پيدا مي‌كند؟! ما چگونه مي‌فهميم؟! عقل ما تأثراتي را كه از طريق حس به دست آورده‌ايم را با يكديگر مي‌سنجد و از طريق توجه به تفاوت‌هاي اين تأثرات، درك پيدا مي‌كند. در منطق صوري از همين طريق به «جنس و فصل» مي‌رسد و در منطق‌هاي تجربي به «اوصاف» شيء. اگر بپذيريم كه «سنجش» معيار درك عقلاني‌ست، عقل ما قلمرو محدودي از موضوعات را مي‌تواند درك نمايد، تنها موضوعاتي كه قابليت سنجش داشته باشند، يعني عِدل و نظيري كه بتوان با آن مقايسه نمود. اكنون، ما هستيم و تمام اين اشيائي كه «در زمان» هستند. ما با چيزي كه «در زمان» نباشد مواجه نشديم كه از مقايسه آن دو با هم، دركي از «زمان‌داري» پيدا كنيم. درك امكان چنين حركتي در زمان نيز به تبع عدم درك از «زمان‌داري» ناممكن مي‌شود. لذا، استاد حسيني(ره)، استاذنا، معتقد بودند عقل ما نسبت به اين مسائل نمي‌تواند «حكم» داشته باشد. نسبت به مسائلي كه امكان سنجش ندارد. هزاران ساعت تفكر نيز نمي‌تواند ما را به نتيجه پرسشي كه شما داريد برساند، زيرا تفكر ما با عقلي صورت مي‌پذيرد كه «قادر نيست» در گستره اين موضوع عمل نمايد، اگر البته تعقّل را «سنجشي» بدانيم. موفق باشيد.