• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : كاربازي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sarv 
    اين روش را بسيار ميپسندم:)
    من هم هميشه وقتي کودک بودم مادرم کارهايي مثل همين آشپزي و قيچي کردن کاغذ رنگي و خيلي کارهاي ديگه که علاقه داشتم در اون کار شرکت کنم با مراقبت از من، بهم اجازه ميداد که انجام بدم، هر چند که در بيشتر موارد شايد از انجام اون کار خسته ميشدم و رها ميکردم اما هيچوقت منع نشدم از اينطور کارها!!!
    وقتي خواهر دومم بعد از 9سالگي من به دنيا اومد از رفتارهاي مادرم با خواهرم در تربيت کردنشون خيلي چيزها ياد ميگرفتم. مثلا يکي از مهمترين رفتاري که از مادرم ياد گرفتم و هم براي خواهر سومم( که الان دوساله و هشت ماهشه) خودم انجام ميدم و بسيار جواب گرفتم اين بود که؛ هميشه تا جايي که ممکن بود از کلمه هاي «نه»، «نکن»، «انجام نده» استفاده نمي کردند و هميشه ميگفتن نبايد بچه نسبت به اين لغات با تکرار زياد بي تفاوت بشه و احساس خطر رو تشخيص نده، اين کلمات بايد جاي مناسب بکار بره و تکراري نشه!!
    هيچوقت يادم نميره که يکبار نزديک به 15 دقيقه رو به روي خواهرم که کوچک بود جابه جا ميشد و سد راه ميکرد که سمت ميز مطالعه من نرود، به قدري اين کار رو ادامه داد که خواهرم از خيرش گذشت و اتاق من رو با خنده ترک کرد.
    راستم ميگفتن، الان که ميبينم مادران امروزي بهتره بگم هم نسل خودم رو که از روي بي حوصلگي و تنبلي فقط با بلند کردن صداشون کودکشون رو از هر کاري منع ميکنن و به مرور همان کودک متاسفانه بعضا لجوج مي شود!!!
    اميد که بتوانم درس هايي که از مادرم گرفتم رو در زندگي خود به کار ببرم.
    پاسخ

    فوق‌العاده‌ست؛ داشتن مادري كه اين‌طور عاقلانه فرزندان خود را تربيت مي‌كند. و چقدر دردناك كه امروزه اگر نگوييم «هرگز» حداقل «كمتر» مي‌توان چنين مادرهايي را ديد! زنان تهراني را مي‌بينم كه به جهت اشتغال و سر كار رفتن حوصله تربيت كودك خود را ندارند و به قول شما پيوسته «نكن» مي‌گويند، آن‌هم با صدايي جيغ‌مانند! و زنان قمي را هم مي‌بينم كه به ادعاي خود براي يادگرفتن قرآن و تفسير و حديث از اين جلسه به آن جلسه مي‌روند و باز هم فرصت و وقت تربيت كودك ندارند! فرق اين دو گروه هر چه كه باشد، در يك چيز شريك‌اند؛ فرزندشان را با «جيغ» بزرگ مي‌كنند! از بس جيغ مي‌كشند و داد مي‌زنند سر بچه. من نيز قبلاً با فردي هم‌زيستي داشتم كه «داد» مي‌زد سر بچه. خواهش مي‌كردم و مي‌گفتم حتي اگر لازم شد نيشگونش بگير، پشت دستش بزن، ولي «داد» نزن! بلند كردن صدا اتفاق ضدتربيتي عجيبي‌ست و تأثيرات بد آن بر روي كودك نهايت ندارد! خانه را پر مي‌كنند از وسايل تيز و برنده و خطرناك و شكستني، به اسم تزيين، آن‌وقت اين كودك بيچاره بايد مدام داد بشنود كه مبادا با آن‌ها برخورد كند! الحمدلله خداوند به مادر بنده نيز صداي بلندي عطا فرموده كه از كودكي حظّ وافري براي فرزندانش از اين بابت بوده! خدا مادرتان را براي شما حفظ فرمايد و إن‌شاءالله خود شما مادر خوبي براي فرزند خود باشيد. پ.ن. مادر من همين الآنش هم شيوه تربيتي مرا مسخره مي‌كند و مي‌گويد: «تو كه سر بچه داد نمي‌زني و نمي‌ذاري كسي داد بزنه، فردا اين بچه ناظمي مديري معلمي تو مدرسه سرش داد بزنه، مي‌ترسه، جرأت نداره مقاومت كنه. بايد تو خونه داد و هوار بشنوه كه براش عادي بشه!» پناه بر خدا از چنين استدلالات و استنتاجات.