موفق باشيد.

سلام. از توجه و عنايت شما سپاسگزارم. اميد كه مفيد واقع گردد. در خدمت هستم.

مي‌دانيد چرا به صورت شرطي پاسخ مي‌دهند؟ زيرا «موضوع‌شناسي» را بر عهده مكلف مي‌دانند كه يا خود تشخيص دهد و يا از كارشناسان خبره تحقيق نمايد. مبناي فقهاي شيعه در مسلك فقهي مقبول همين است كه وظيفه مجتهد را به «حكم‌شناسي» محدود مي‌داند. درباره اين‌كه گوگل يك شركت آمريكايي‌ست يا خير، آن‌چه بنده شنيده‌ام آمريكايي محسوب نمودن آن است. اما بنده از حقيقت و كنه ماجرا مطلع نيستم. مي‌گويند گوگل بر اساس ايده دو دانشجوي آمريكايي شروع شد و دفتر اصلي شركت‌شان نيز در كاليفرنياست. اطلاعات حقير نيز منحصر به همان‌چيزهايي است كه در اينترنت نوشته است. ولي يك نكته را به عنوان نظر شخصي عرض مي‌نمايم: اصلاً كسب درآمد از طريق همكاري با شركت‌هاي خارجي را از خاطر ببريد. زيرا آن‌ها به شدت در اين موارد استعماري عمل مي‌نمايند. يعني خيلي بيش از آن‌كه به شما منفعت برسانند خود منفعت مي‌برند. اصلاً انصاف در اين امور به كار نمي‌گيرند. نمي‌دانم آيا پاسخي داريم كه براي منفعت ناچيز خود، منفعت سرشاري به جيب آن‌ها بريزيم يا خير. موفق باشيد.

دو مطلب در لينك‌هاي ارسالي شما جلب توجه كرد؛‌ نخست آن‌چه آيةالله‌العظمي سيستاني حفظه‌الله، فرمودند درباره فلسفه و عرفان و ديگر مصاحبه‌اي كه از آقاي مهدي نصيري منتشر شده بود. هر دو را خواندم. البته ارتباط اين دو مطلب با «فقه حكومتي» يا ساير اقسام فقه كه مطرح مي‌شود را نيافتم، ولي اگر پاسخ پرسش شما را فارغ از مطالب مذكور بخواهم عرض نمايم، به طور خلاصه مبتني بر چند مقدمه چنين مي‌شود: مفروض اول: حكومت مي‌تواند ظلم كند. مفروض دوم: تكاليف حكومت با افراد متفاوت است. مانند: تخصيص بودجه سالانه. با ضميمه اين دو فرض، حكومت مي‌تواند بدون اين‌:كه متوليّان آن بي‌نماز باشند، با اختصاص نادرست بودجه كشور، سبب فقر بعضي و ثروت بادآورده گروهي ديگر شوند، به نحوي كه ظالمانه باشد. اگر اين دو فرض را بپذيريم، البته اگر، آن‌گاه با ورود فرض سوم: اسلام دين جامعي‌ست و براي نفي تمامي مصاديق ظلم، حكم دارد. ناگزير مي‌شويم قبول كنيم كه اسلام بايد براي تكاليف حكومت، مانند: تخصيص بودجه، نيز حكم داشته باشد. اين يك استدلال ساده براي يكي از تعاريفي‌ست كه براي فقه حكومتي شده است. زيرا تعاريف ديگري نيز براي فقه حكومتي تا به حال ارائه شده است. پاره‌اي از ساير نظريات در اين نمودار http://rastan.parsiblog.com/Posts/283 و نمودار http://rastan.parsiblog.com/Posts/276 ارائه شده است.

لينك ارسالي شما به صفحه‌اي اشاره كرد كه چنين عنواني دارد: رابطه فقه و اصول فقه با مکتب تفکيک. سه مطلب در اين تاپيك موجود است. إن‌شاءالله در اولين فرصت اين سه مطلب را مطالعه خواهم نمود. تشكر

ولي لينكي كه گذاشتيد كار نمي‌كند كه!

دروغ مي‌"گويي و اين خيلي بد است. وبلاگ مرا نخوانده‌اي، از مطالبم نيز خوشت نيامده است. اين‌جا هم اصلاً نيامده‌اي و هرگز هم نخواهي آمد. اين پاسخ بنده را هم هرگز نخواهي ديد. ولي متأسفم كه به خاطر تبليغ سايت خودت، حاضر شدي به اين سايت‌هاي زرد پول بدهي و چنين دروغي بگويي. چرا دروغ؟ خب راست بگو، بنويس كه ما يك سايتي داريم و شما را به آن دعوت مي‌نماييم. صادقانه و دوستانه. ننويس: وبلاگتو ديدم. اين مي‌شود دروغ و دروغ مگر از گناهان كبيره نيست؟! ايمان خودمان را به يك تبليغ ساده بفروشيم؟! اين درست است؟ از مؤمن چنين سر مي‌زند؟!