وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
صرفه جويي در عيد
نظرات :
1
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
انجم
درسته که اختيار ضعيف و رقيق و فاعليت سطوح داره البته اينکه بين وجه طلب و اختيار يک فاصله اي هست بماند. اما در مورد
«خصلت «حفظ حيات خود» را اگر از قواي پيچيده عقلي كه قادر باشد بُعد زمان و مكان را دريابد خالي نماييم، تبديل ميشود به حرص و طمع...»
اين قسمت مثل مقاله ششم و نظريه استخدام علامه که شده. يک کيفيت ثابت(فطرت يا حفظ حيات يا هر چي) نبايد بالاي سر اختيار و فاعليت قرار بگيره.
«اينکه انسان گرسنه بي خرد قطعا دزدي ميکند و اين پايه ترين ...»
شايد اين گرسنه بميره و هيچ فاعليتي نکنه . اينهم که اختيار و تولي و اعطاء و انعام حذف شده همش تحليل مادي از فاعل شده!
پاسخ
تفاوت اختيار تصرّفي و تبعي شايد اين باشد كه فاعل تصرّفي توانايي فاعليت منفي دارد. كودك در حوزه تصرّفي داخل نشده، تمام رفتارهايش با مباني ضعيفتر فلسفي نيز قابل تحليل است. اگر فلسفه اصالت ذات مدعي بود تمام رفتار انسان را تحليل ميكند و امروز ميگوييم قادر به تحليل اختيار نيست، هنوز قادر به تحليل رفتارهاي غيرمبتني بر اختيار تصرّفيه كه هست. قرار نيست وقتي براي ساختن بناي صد طبقه از ابزارهاي اندازهگيري ليزري استفاده مينماييم، استفاده از شاقول در بناهاي دو طبقه را متوقف نموده و غيركاربردي تلقّي نماييم. گمان ميكنم استناد به كلام علامه ره در تحليل رفتارهايي كه خالي از اختيار تصرّفيه باشد مانعي ندارد. از سوي ديگر «حفظ حيات» را چرا كيفيت ثابت بگيريم؟ كيفيت متغيّر فرض نماييد. اينكه مخلوق بهگونهاي خلق شود كه ميل به حفظ خود دارد، در ظرفيت اوليه وي قرار داده باشند، چه اشكال دارد؟ كلمه «قطعاً» در علومي كه پايه «انساني» دارند معناي اصالت ذاتي ندارد، جبر نيست. اين «قطعاً» يعني نتيجه عقلاني و محاسباتي اين مقدمات با آن نتايج، ميل دزدي را در فرد به حركت مياندازد. در رفتارها ما با ميل كار داريم، نه آنچه واقع ميشود. معمولاً اختيار اگر مانعي در كار نباشد، بر اساس ميل و نظام حساسيت عمل ميكند، با تمام اعطاها و انعامها و تولّيها. ظرفيت اوليه اعطايي به هر مخلوق مختار در لحظه خلقت بايد كه «ميل به خود» باشد، حتي بالاتر، به نظر شهيد صدر ره، همان «ميل به لذت» است، يا به نظر استاد حسيني ره، ميل به سرور است، آنجا كه در نظام فكري، علم را به منزلت اختيار معنا ميكنند و آن منزلت را به سروري كه براي فاعل به ارمغان ميآورد. «ميل به خود» يعني «اصل خواستن»، «اصل ميل داشتن». اگر ميل نباشد، اصلاً فلسفه اصالت تعلّق شكل نميگيرد. نظام فاعليت هم هيچ جايي نخواهد داشت. «مخلوق» در نظام فاعليت مساوي با «ميل» است. يك ميل جديد كه ابتدا متوجه به خود است، سپس متوجه تركيب با خالق خود و در مسير رشد متوجه امور ديگري نيز ميشود. خوب است يك فروم در اينترنت راه بياندازيم و بحثهاي نظام ولايت را ترويج كنيم كه همه دوستان بيايند و نظرات خود را جايي به اشتراك گذارند. :) تشكر