وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
همزادپنداري ِ نام
نظرات :
3
خصوصي ،
14
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
[ادامه پاسخ]
...درد وجود انسان را ميگيرد، فرا و فرا و فرا ميگيرد. سعي ميكنم فراموش كنم كه فلان مركز فلان چك طرح تكفا را آوردند و گفتند پشتنويسي كن كه فلان كنيم و بعد فلان كار ديگر كردند و بودجههاي تكفا را... خدا يا بر ما رحم كن و در عذاب ما تعجيل مفرما، مهلتي بده تا توبه نماييم. ياعلي
پاسخ
دو سال پيش فلان شخص محترم دعوت كرد و به مؤسسهشان رفتم، پس از چندي تعريف و تمجيد كه شما فلان و فلان و تنها كسي كه فلان در فلان، در نهايت گفت كه اگر بيايي اينجا هم فلان و فلان. تصوير بسيار درخشاني نشانم داد از آيندهاي پرقدرت و پررفاه و البته سراسر هم خدمت به اسلام. اما... اما... اميدوارم كه اشتباه كرده باشم، ولي از تمام حرفهايش بوي منيّت و خودخواهي و سلطهطلبي و دنياپرستي فوران ميكرد. حتي از طرز و شيوه نشستنش روي صندلي، پشت ميز، حتي از طريقه نگاه كردنش! درست مثل خودم آدمي زميني به نظر ميرسيد، كه براي بالاتر بودن تلاش ميكند، نه بهتر بودن. نتوانستم بوي خودپرستي را كه به مشامم ميرسيد تحمّل نمايم. دو سال قبلترش فلان رفيق شفيق گفت: بيا كه حاجي فلان الآن اينجا نشسته و ميخواهد تو را ببيند. رفتم خدمت ايشان. يك ربع بيشتر صحبتمان طول نكشيد. بسيجي و حزباللهي و خداجو و كاملاً انقلابي. اما اين طور گفت: «ما يه ساختمون جديد درست كرديم فلان جا با امكانات كامل و ميز و صندلي و فلان و فلان و جوري كه در شأن آدمهايي مثل شما باشد! شما بيا و فلان جا فلان باش». ديدم مرا عوضي گرفته است با بعضي ديگر. حالم بد شد از اين طريقه جذب. عرض كردم: بنده خادم اهداف شما هستم، هر كاري هست بفرماييد انجام ميدهم. ولي پشت ميز نميتوانم بنشينم. شما هر امري داشتيد خبر بدهيد هر كار در توانم باشم در خدمت هستم. ميبينيد بهترينهاي ما را به چه وضعيتي انداختهاند كه براي جذب اين ادبيات را بايد به كار بندند. اين مطلب را مشاهده فرماييد:
http://movashah.ir/o/Budjet.htm