وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
چسب ِ قدرت
نظرات :
1
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بي نام اصلي
شما هنوز دست از سر مسعود بدبخت بر نداشتي
الان چند سال مي گذره تا کي مي خواهيد در اتش کينه عمرتان را هدر بدهيد
بي خيال
پاسخ
ايندفعه را كمي تند رفتي بينامجان! مسعود قدرتش كجا بود كه بخواهد در «چسب قدرت» جا بگيرد! من اين را درباره چند تا از مسئولين مؤسسات همجوار نوشتم كه مرا براي يك جلسه كاري دعوت كردند، هفته بعد! داشتم فكر ميكردم كه آيا به اين جلسه بروم يا نروم، كه از خودم پرسيدم: چرا اين بنده خدا در سه مؤسسه مهم به صورت همزمان مسئول است؟! با اينكه ميدانم آدم باتقوايي هم هست و قصد خدمت دارد. اين شد كه شروع كردم به فكر كردن روي انواع روشهاي «چسبيدن قدرت به انسان». شما مسعود را اصلاً داخل آدم حساب ميفرماييد كه بنده بخواهم او را مضافٌاليه قدرت قرار بدهم؟! نه برادرم. ايشان خيلي كوچكتر از اين سخنهاست. او درون حصار كبر خود آنچنان عميق دفن شده كه ديگر پيدا نيست. بلكه هم جانداده و مردهمتحركي بيش نباشد. در اعماق انحراف انديشه خزيده و جهل مركب راه تنفس حفرهاش را بسته برادرم. «كينه» جاي خود، اما آتشي كه مرا آزار ميدهد بيچارگيهايي است كه از آن دست بر نميدارد و هر چند ايامي نگذشته ترشحاتش دامن ما را ميگيرد! اين خاندان دست از سر ما بردار نيستند به گمانم!