وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
حقوق شهروندي
نظرات :
1
خصوصي ،
8
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بي نام
سلام برادربزرگوارمطالبتان راخواندم وخيلي ناراحت شدم ولي منم مشکلم تقريبامثل شماست وبادختراستادم ازدواج کردم ولي خداروشکربچه ندارم بنده هم طلبه هستم وپرديسان ميشينم.وفک کنم شمارودرفيضيه ودارالشفاديدم.
پاسخ
در شعبه دوم دادگاه خودمان، آقايي سمت دادياري داشت، ايشان وقتي پرونده را بررسي ميكرد، با شگفتي و لحني تحقيرآميز گفت: «آخه تو نفهميدي نبايد با دختر استادت ازدواج كني؟! آدم عاقل با دختر استاد ازدواج ميكنه؟ ما يكي ميشناختيم شاگرد مكانيك بود، با دختر اوستاش ازدواج كرد، زندگيش دووم نياورد. معلومه به مشكل ميخوري!!!» خلاصه ما آنجا بود كه فهميديم آنچه در كتابهايي چون «سيماي فرزانگان» و «سياحت شرق» خواندهايم يا خداي نكرده كذب و افتراست كه به علما بستهاند و يا «فرهنگ» روحانيت تغيير جدي كرده كه اين مصائب را بار آورده؛ آنچه اندر مزايا و محسنات دامادي استاد گفته شده است! تشكر از تشريف فرمايي شما. اميد كه پروردگار شما را مشمول عنايات خاصه خود فرمايد، هم دوشيزهاي پاك و مطهّره و «مطيعه» نصيب شما نمايد و هم جمع كثيري از فرزندان صالح خادم اسلام و مكتب اهل بيت(ع). (آنچه يافت مينشود دعا كرديم كه فرمودهاند همهچيز را از ما بخواهيد و مقيّد نكردند به ممكنات! :)