وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
همه نظريه هاي فقه حكومتي در يك نمودار
نظرات :
0
خصوصي ،
9
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
يک دوست قديمي
باسلام..وقتي از مباحثي مرتبط با فقه حکومتي و اسامي مانند آية الله سيد منيرالدين حسيني الهاشمي (ره) نام ميبريد ياد مجموعه در دفتر افتاده و آرزو ميکردم اي کاش ميتوانستيم به ايجاد همدلي، همفکري و همکاري رسيده و در جهت تشکيل يک تشکل شيعي اقدام نموده تا در آن فضا اين مباحث را پيش ميبرديم..انشاءالله خداوند ما را در اين راه توفيق عنايت فرمايد...در پناه حق..التماس دعا
پاسخ
سلام برادر، احسنت. يادي از گروه تطبيقي فرموديد و اشارتي دقيق به كليد هر ارتباط پايداري: همدلي، همفكري و همكاري. چگونه ممكن است گروهي «همدل» يكديگر رها نمايند و كار به تلاشي واگذارند؟! آنانكه بشكه را سر و ته گشايند و از «همكاري» آغازند، عاقبت با دشمني و كينه از هم دور شوند و آنانند كه بر پيوستگي ارتباط ناتوانند. «همدلي» نبود كه بتواند با «همفكري» به «همكاري» برسد. چرا؟! اگر در گروه تطبيقي بوده و روند پژوهش را ديده باشيد، در آغاز «توهمي از همدلي» وجود داشت و بر همان اساس گام به سوي «همفكري». امان از «علم اصول». دقيقاً از وقتي كفايه مرحوم آخوند در دستور كار قرار گرفت، شگفتيهايي از مسئول گروه مشاهده شد؛ تحقير، تمسخر، بيادبي، نـَـه گفتنهاي پشت سر هم، به هر نظريه كه مطرح ميشد. بنده و آقاي انجمشعاع به عنوان تنها افراد گروه كه رسماً كفايه را درس گرفتهاند، وقتي متن را ترجمه ميكرديم، با نــَـــه محكم مسئول گروه مواجه ميشديم كه: «شما كفايه را نفهميدهايد، من فهميدم، اينجا منظورش اين است!» اشتباه در فهم، قبول نميكرد حرف صحيح را. از كجا اين فهم نادرست را پيدا ميكرد؟ قادر نبود متن عربي كفايه را بخواند و بفهمد. مشكل اينكه روحالله ترجمه فارسي كفايه را خريده بود. مشكل دقيقاً از همين كتاب ترجمه آغاز شد. باور بفرماييد كه اين ترجمه فارسي مصيبتي براي گروه بود. از آن روز كار فكري «گروهي» متوقف شد، در حقيقت همفكري غيرممكن گشت و «توهم همدلي» لو رفت. آنچه ما را در گروه تطبيقي نگهداشت «همكاري» مبتني بر «مغالطات»ي بود كه گرفتار آن بوديم. در جزوهاي اين مغالطات را توضيح دادهام. تصور ميكرديم اگر اين «همكاري» ادامه نيابد، خيانت به انقلاب و انديشه سيدناالاستاذ شده است. دوستاني كه بودند ديدند، از آن پس نقش بنده در گروه، تايپيست بود. «همكاري» بدون «همدلي» دوام ندارد. وقتي درگيري مسئول گروه با رياست دفتر علني شد و به آن نامهنگاريها كشيد، مدخوله بودن ادله ايشان آشكار شد و مغالطات را كه شناختم، «همكاري» در حدّ تايپيست را نيز متوقف نمودم. رسماً اعتراف كرد كه: «خودم تنهايي هفت سال كار فكري كردم»، اعتراف به نبودن «همفكري»! جزوه مغالطات را از اينجا ميتوانيد برداريد:
http://works.movashah.ir/query/goto-works-id-372.htm
موفق باشيد برادر.