• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : از سايبر به رئال
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يكي 

    ببخشيد جسارتا اين مرجعيت سنتي
    که فرمودين، چنين حرفي رو قبول داره؟ :

    گذشته هر چه بوده، درست و غلط كه ندارد، صحت و خطا ندارد، مطابقت با واقع كه نيست در فضاي نسبيّت(!)

    پاسخ

    سؤال خوبي را پرسيديد، بخشي از اشتباهات ما در همين است كه اصول اعتقادي را با فروع تقليدي مخلوط مي‌كنيم و به يك روش مورد توجه قرار مي‌دهيم. بنده خدايي از حجاب سخن مي‌گفت و در مناظره‌اي قصد داشت حجاب را «عقلاني» اثبات نمايد و دچار مشكل شد، عرض كردم: اگر عقل بشر به «فروعات» مي‌رسيد اصلاً چه حاجت به دين؟ چرا نبوّت و رسالت و امامت؟ اصلاً چرا قرآن؟ كلام خدا؟ قصه اين است كه عقل بشر جايي هست كه «نمي‌تواند» و خداوند همان‌جا «اطاعت» را تشريع كرده و انبياء را براي ابلاع مفاد آن مبعوث نموده است. اشتباه كجاست؟ اين‌جاست كه فقه سنتي و مرجعيتي كه ما مي‌شناسيم معتقد است «اصول عقايد» را بايد با عقل فهميد، حتي «خودِ تقليد» را با عقل بايد اثبات نمود و سپس در فروعات، آن‌كه علم ندارد از مجتهد بپرسد و تقليد نمايد و آن‌كه دارد و مجتهد است، از نقل بپرسد و به اجتهاد خود از نصوص و ظواهر عمل كند. پس اين‌كه فرموديد: «مرجعيت سنتي نسبيت را قبول دارد يا ندارد؟» اصالتاً سؤال خارج از موضوعي به نظر مي‌رسد شايد باشد، چه كه مرجعيّت تفلسف نمي‌كند. ممكن است يك مرجعي براي خود فيلسوف هم باشد، اما اجتهاد «فلسفه» نيست و مجتهد از حقيقت جهان هستي و ماده‌الاولي و روابط علي و معلولي كه نمي‌خواهد سخن بگويد، لذا مي‌تواند اصلاً فلسفه نداند ولي مجتهد باشد، منطق نداند و مجتهد هم باشد، بسيار هم بوده‌اند. البته كه مرحوم آخوند خراساني و از بعد او بسياري از مجتهدين سعي داشته‌اند علم اصول را بر منطق مبتني نمايند، اين‌كه موفق بوده يا نبوده‌اند باز هم ربطي به فلسفه و اطلاق يا نسبيت آن ندارد. از اين رو، شما مي‌توانيد مثلاً در فلان مبحث «هستي‌شناسي» وقتي به عقل خود رجوع مي‌كنيد به اين برسيد كه ماده اولي در جهان همان ذرات بنيادي فيزيك است، يا رشته‌هاست، اما در مباحث اعتقادي قائل به نبوّت باشيد و در فروعات تقليد نماييد از مرجعيت سنتي. فراموش نكنيد مرجعيت سنتي فضاي گسترده‌اي براي انديشه فرد باز مي‌گذارد كه شهيد سيدمحدباقر صدر آن را «منطقه‌الفراغ» ناميد. اين‌كه علم به معناي مطابقت با واقع باشد يا تناسب با واقع يا تشابه يا هر چيز ديگر، در منطقه‌الفراغ است، تا به نفي خدا و نبوّت و عصمت نيانجاميده، داخل در حدود و ثغور مرجعيّت سنتي نمي‌شود كه تنازع رخ نمايد. تشكر از نظر شما.