• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : اصل پنجاه و نهم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + وجدانت 
    سکولاريزم پنهان!!
    اول حرف کفر و سپس تاييد آن بوسيله آيات و روايات!!
    ديناميزم قرآن جديد!! کاري که مجاهدين خلق، سروش، بازرگان، سيدجمال و امروز سيد مهدي!!؟؟
    خدا عاقبت همه رو در فشارها و امتحانات مادي زندگي بخير کند که به جاي تحمل و صبر و فهميدن اشتباهات خود دچار سکولاريزم پنهان نشويم.
    پاسخ

    بعد از ديدن کامنت فوق يکبار ديگر پست مذکور را خواندم، اما نتوانستم انتقاد شما را تطبيق کنم. سکولاريسم يعني جدايي دين از سياست، اگر شما نيز همين معنا را در نظر داريد، اينکه عده‌اي مسيحي يا شايد لائيک و کافر بيايند و براي رفاه دنياي خود تصميمي بگيرند که حکم قطعي شرع مقدس اسلام هم باشد، و طلبه‌اي به اعتراض از عدم اهتمام مسلمانان به شرع، آن را بيان نمايد، اين چگونه دالّ بر جدايي دين و دنيا مي‌تواند باشد؟! تفکيک تکامل معنوي از تکامل مادي شود؟! اگر کفار به آزمايش ضرر الکل بر بدن انسان را اقرار نمايند، آيا مضعف اسلام است که خمر را حرام کرده، يا مقوّم آن؟! ديناميزم قرآن را هم به نظر مي‌رسد نفهميده، آنکه چنين سخن گفته، که حتي معناي «پويايي» ديناميزم را در نيافته. آنکه آيات را به نحوي معنا نمايد، تا با پيشرفت‌هاي بشري و فناوري بسازد، تأويل کند که تعارض علوم تجربي با توصيفات دين برطرف نمايد، تا دانشمندان ماترياليست راضي شوند و بر قرآن نتازند، چنين آدمي را ديناميزمي گويند. بنده خداي نگارنده حتي تلاش نکرده حرف کفار را با قرآن اثبات کند، که تنها تعجب خود از کارکرد احکام اسلام را بيان داشته که دشمنان را نيز تسليم نموده. اين کارکرد که حضرت امير ع نيز بدان اشارت دارند: جامعه به کفر مي‌ماند، به ظلم اما نمي‌ماند، حکايت دارد که جوامع کفر نيز مي‌توانند بهره‌اي از عدالت، در پاره‌اي ازمنه داشته باشند. اما عنايت شما را مي‌دانم به بنده از قِبل عنايات مسعودي‌ست. بادا که باشد و بي‌بنيان سخن‌راندن را ترويج کند که باطلِ جاهل به ناداني، خود رسوا کند و سکه شش‌توماني هيچ اعتباري ندارد که اعتبار سکه از تفاهم اجتماعي بر آن است. هر که حجيّت به تفاهم اجتماعي داند، يقين فردي را هم بدون تفاهم حجّت نداند، چه عدول از مبنايي‌ست که چنين فردي خود را تنها مجتهد کره زمين شناسد و يقين فردي را بر همگان حجّت کند. خيال باطلي‌ست مر جَهله را. خداي بينايش کناد!