تو آمدي و هواي گندم کردم
در دست گناه تو..خودم گم کردم
لعنت به خودم..که من خودم را با تو
بي آبرو ترين مردم کردم
مثل سدي مقابل فکرم نشسته اي
تا بلکه وا نگردد..لبهاي بسته اي
عمري ست..اين تو..مثلن مهربان من
من را به نام حضرت عاشق شکسته اي