وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
ماشين سيماني
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
sarv
به نظر من ولي بيش از اينها لازم هست!!!
به جاي اينکه پول مملکت خرج زياده خواهي يه سري از مديران دولتي بشود و حجم زيادي از اموال کشورمون به علت عدم برنامه ريزي درست به نابودي کشيده بشه، خيلي بهتر هست که اين پول ها خرج زيبا ساز و فضا سازي شهرها بشود.
تا من جوان، من نوجوان و من کودک جايي رو داشته باشم براي تفريح و يا وقتي تو شهرم قدم ميزنم فضاي زيبا شهر به من انرژي مثبت منتقل کنه!!!
ما حتي تو يه شهرمون يه کانون فرهنگي مناسب و کاربردي و با نشاط براي کودکان و نوجوانانمون نداريم!!!
محيطي که بشه فرزند رو به اونجا برد تا براي مدتي هم آموزش ببينه و هم اينکه بتونيم چگونگي تعامل اجتماعي رو بهشون آموزش بديم.
متاسفانه شهر ما بيش از آنچه که فکرش رو بکنيم نياز به فضاسازي و محيط هاي پرنشاط داره.
زيبايي و نشاط همراه خودش فرهنگ مياره، آموزش مياره و اين نياز شهر ماست.
البته تمام اينها فقط و فقط نظر بنده بود و شايد صاحبان نظر عقيده اي ديگه دارن که انقدر به فضاسازي شهرمون اهميت ميدن!!!:)
پاسخ
آسيب مديريت دولتي ما از ناحيه «تفاوت دستمزد» است. به اين عبارت مختصر دقت بفرماييد: «اگر دو جايگاه سازماني الف و ب داشته باشيم كه دستمزد قانوني جايگاه الف بيشتر از ب باشد، به طور طبيعي و در گذر زمان، افراد دنياپرست حائز جايگاه الف ميگردند و جايگاه ب براي خداپرستان باقي ميماند» و اين گزاره دو دليل دارد: 1. جايگاه الف به دليل دستمزد بالاتر، افراد دنياپرست را بيش از افراد خداپرست به سوي خود ميكشد. 2. افراد دنياپرست حاضرند چيزهاي بيشتري براي كسب جايگاه الف بدهند، تا افراد خداپرست. پس: اين قانون برگرفته از شناخت رفتارهاي اجتماعي، به ما ميگويد افراد به ميزان دنياپرستي خود در جايگاههاي درآمدي مينشينند! يعني به صورت كاملاً تدريجي تمامي مشاغل بالا و مديريتي ارشد توسط افرادي كسب خواهد شد كه از طبقه پاييندست خود «ايمان» و «تقواي» كمتري دارند و اين امري گريزناپذير است. چرا؟! زيرا اگر قرار باشد فرد الف و ب براي كسب يك سمت كه دستمزد بالاتري دارد با هم رقابت نمايند، فردي كه دنيا برايش مهمتر از آخرت باشد، ميتواند «هركاري» نمايد تا آن پست را بگيرد. اما فرد ديگر، خير، او نميتواند، پس از يكجايي رقابت را رها ميكند و جايگاه را واميگذارد! اشتباه اساسي ما از ابتداي دوران سازندگي اين بود كه تفاوت دستمزدها را به نحوي كه در غرب بود، در نظام سرمايهداري، در ايران به رسميت شناختيم. آن روزي كه كرباسچي حقوقهاي بالا و جوايز ويژه به مديران ارشد خود داد، همان زمان وارد اين بازي نظام سلطه شديم. اصلاً لازم نيست درباره تكتك مديران كل تحقيق نماييم. با همين قاعده ساده، ميتوان يقين داشت: «ضعيفترين افراد از نظر ايماني قهراً در پستهاي بالا جاي گرفتهاند و يا در آينده نزديك ميگيرند!» و اين يك سير قهقرايي است كه اگر جلويش گرفته نشود، به انقلاب آسيب ميزند. سؤال مهم اين است: «چرا بايد حقوق مدير بيشتر از كارمند باشد، حتي به قدر هزار تومان، در حالي كه ساعت كار كمتر، يا حداقل مساوي با وي دارد؟»