• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : ماشين سيماني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sarv 
    قانون!!
    به ما ياد دادن که وقتي امري قانون شد و به ما تحميلش کردن فقط اطاعت کنيم و دنبال چرايش هم نباشيم؟؟!!
    اين همه قانون در مجلس تصويب و اجرايي مي شود و ما هيچوقت دنبال چراييش نبوديم!!! اصلا به راستي مي شود دنبال چرايي اين جور قاعده و قوانين بود؟؟!!
    اين فلسفه حقوق مدير و کارمند هم از آن فلسفه هايي است که نمي شود به حقيقت آن پي برد(درست مثل اينکه آيا اول ريبوزوم بوده يا DNA)
    هيچوقت يادم نمي رود در دوران دبيرستان وقتي از دبير فيزيک درمورد قوانين سوال مي پرسيدم و علت ميخواستم، هيچوقت پاسخ محکمي براي من نداشتن و بيشتر با اين جواب مواجه ميشدم که; «اين ها قانون هست و ما هم بايد بپذيريم و دنبال استدلال نباشيد»!!!
    اين اشتباه بزرگي هست که از کودکي در جايگاهي مثل مدرسه که محل تحقيق و ياقتن هست، متاسفانه در ذهن بچه هاي ما ميکنن.
    و اين قاعده را هم انگار بايد بپذيريم و دنبال چراييش نباشيم.(اصلا راستش انگار بعضي مواقع ندانستن علت اينطور موارد خيلي بهتر هست«اميدوارم منظورم رو متوجه شده باشيد»:))
    پاسخ

    البته كه ندانستن بهتر است، از اين جهت كه آسان‌تر است. دانستن و شلوغ‌كاري هم چندان سخت نيست؛ اين‌كه تا دانستي، زمين و زمان را به هم بريزي و خود اسباب هرج و مرج شوي. دشوارترين كار دنيا «دانستن و صبر» است، جايي‌كه صبر ضرورت دارد. گاهي «اصل ِ بودن» با «سالم بودن» رقابت مي‌كند و انسان عاقل بايد يكي را انتخاب كند؛ فقط يكي: اين‌كه زنده باشي و بيمار، يا درمان كني و بميري! در جايي‌كه درمان خطر مرگ دارد. البته كه بيماري هم در نهايت به مرگ منتهي مي‌شود، اما شايد فرصتي فراهم آورد، تا داروي درمان قطعي كشف گردد! شايد وضع امروز ما اين‌طور وضعي باشد. اگر بخواهيم به چشم و ابرويش دست ببريم، كورش مي‌سازيم. اگر ناقص و نارسا هست، ولي «هست»، فعلاً «هست». فرصتي بايد بدهيم تا خواصّ بتوانند فرمول‌هاي تحوّل اجتماعي را بيابند و قوانين را اصلاح كنند، به نحوي كه نه سيخ بسوزد و نه كباب! خدا كند خواصّ زودتر بجنبند و بيشتر تلاش كنند. خواصّي كه پست‌هاي سازماني ندارند با درآمدهاي آن‌چناني، تا به صورت قهري بي‌تقوايانشان بالا بيايند. خواص اهل حق منظور است. تشكر.
    + sarv 
    به نظر من ولي بيش از اينها لازم هست!!!
    به جاي اينکه پول مملکت خرج زياده خواهي يه سري از مديران دولتي بشود و حجم زيادي از اموال کشورمون به علت عدم برنامه ريزي درست به نابودي کشيده بشه، خيلي بهتر هست که اين پول ها خرج زيبا ساز و فضا سازي شهرها بشود.
    تا من جوان، من نوجوان و من کودک جايي رو داشته باشم براي تفريح و يا وقتي تو شهرم قدم ميزنم فضاي زيبا شهر به من انرژي مثبت منتقل کنه!!!
    ما حتي تو يه شهرمون يه کانون فرهنگي مناسب و کاربردي و با نشاط براي کودکان و نوجوانانمون نداريم!!!
    محيطي که بشه فرزند رو به اونجا برد تا براي مدتي هم آموزش ببينه و هم اينکه بتونيم چگونگي تعامل اجتماعي رو بهشون آموزش بديم.
    متاسفانه شهر ما بيش از آنچه که فکرش رو بکنيم نياز به فضاسازي و محيط هاي پرنشاط داره.
    زيبايي و نشاط همراه خودش فرهنگ مياره، آموزش مياره و اين نياز شهر ماست.
    البته تمام اينها فقط و فقط نظر بنده بود و شايد صاحبان نظر عقيده اي ديگه دارن که انقدر به فضاسازي شهرمون اهميت ميدن!!!:)
    پاسخ

    آسيب مديريت دولتي ما از ناحيه «تفاوت دستمزد» است. به اين عبارت مختصر دقت بفرماييد: «اگر دو جايگاه سازماني الف و ب داشته باشيم كه دستمزد قانوني جايگاه الف بيشتر از ب باشد، به طور طبيعي و در گذر زمان، افراد دنياپرست حائز جايگاه الف مي‌گردند و جايگاه ب براي خداپرستان باقي مي‌ماند» و اين گزاره دو دليل دارد: 1. جايگاه الف به دليل دستمزد بالاتر، افراد دنياپرست را بيش از افراد خداپرست به سوي خود مي‌كشد. 2. افراد دنياپرست حاضرند چيزهاي بيشتري براي كسب جايگاه الف بدهند، تا افراد خداپرست. پس: اين قانون برگرفته از شناخت رفتارهاي اجتماعي، به ما مي‌گويد افراد به ميزان دنياپرستي خود در جايگاه‌هاي درآمدي مي‌نشينند! يعني به صورت كاملاً تدريجي تمامي مشاغل بالا و مديريتي ارشد توسط افرادي كسب خواهد شد كه از طبقه پايين‌دست خود «ايمان» و «تقواي» كمتري دارند و اين امري گريزناپذير است. چرا؟! زيرا اگر قرار باشد فرد الف و ب براي كسب يك سمت كه دستمزد بالاتري دارد با هم رقابت نمايند، فردي كه دنيا برايش مهم‌تر از آخرت باشد، مي‌تواند «هركاري» نمايد تا آن پست را بگيرد. اما فرد ديگر، خير، او نمي‌تواند، پس از يك‌جايي رقابت را رها مي‌كند و جايگاه را وامي‌گذارد! اشتباه اساسي ما از ابتداي دوران سازندگي اين بود كه تفاوت دستمزدها را به نحوي كه در غرب بود، در نظام سرمايه‌داري، در ايران به رسميت شناختيم. آن روزي كه كرباسچي حقوق‌هاي بالا و جوايز ويژه به مديران ارشد خود داد، همان زمان وارد اين بازي نظام سلطه شديم. اصلاً لازم نيست درباره تك‌تك مديران كل تحقيق نماييم. با همين قاعده ساده، مي‌توان يقين داشت: «ضعيف‌ترين افراد از نظر ايماني قهراً در پست‌هاي بالا جاي گرفته‌اند و يا در آينده نزديك مي‌گيرند!» و اين يك سير قهقرايي است كه اگر جلويش گرفته نشود، به انقلاب آسيب مي‌زند. سؤال مهم اين است: «چرا بايد حقوق مدير بيشتر از كارمند باشد، حتي به قدر هزار تومان، در حالي كه ساعت كار كمتر، يا حداقل مساوي با وي دارد؟»
    + مهاجر الي ربي 

    تمام مطالب آرشيو فرزندان تون رو خوندم

    واقعا به عنوان يک زن و شايدمادر آينده شرمنده شدم از خودم ،که چقدر از اهدافمون دور شديم ،انگاري هم وغم براي خانه داري و تربيت فرزند کم شده ،نه اين که نباشد نه فقط مثل مادران نسل قبل پررنگ ديده نمي شه،همه ش تظاهرشده به تلاش براي مديريت خانه ،همسر و فرزند

    اما عملا ...

    با بعضي از هاشون حسابي خنديدم مثل ديالوگ کودکانه سيداحمد و با بعضي هاشون کم مونده بود گريه کنم مثل شهيد آبيني سيد مرتضي :)

    خلاصه حسابي درجايگاه يک پدر شرمنده نموديد وتلنگري بوديد براي شخص من تا عزمم رو بيشتر جزم اموراتم کنم/هميشه موفق باشيد

    پ.ن:البته خيلي از خانم ها در مادري و همسرداري نمونه اند و کم هم نيستند ،اما متاسفانه بعضي هم...:(


    پاسخ

    از حُسن نظر شماست كه اين ناقابل را قابل دانسته، نوشته‌ها و خاطرات و تجربياتش را مطالعه فرموديد. براي يك وبلاگ‌نويس هيچ چيز زيباتر از خواندن ديدگاه مخاطبان در نظرات وبلاگ نيست. حقير نيز وقتي چنين كامنت‌هاي دلگرم‌كننده‌اي از خوانندگان دريافت مي‌كند، محظوظ مي‌گردد. خداوند به شما جزاي خير دهد و سرور في‌الدارين عطا فرمايد كه با نگاره خود، انگيزه وبلاگ‌نويس را افزون نموده، وي را به بيشتر نگاشتن تهييج فرموديد. تشكر.