وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
چقدر كودكيم؟
نظرات :
0
خصوصي ،
2
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
خودم
ممنونم سيد عزيز.
پاسخ
خواهش ميشود دكتر! :)
+
خودم
همين نکته که فرمودين باعث شده اعتماد به نفس خيلي از من گرفته شه، به شدت نسبيگرا شدم و احتمالانديش.
در مورد هر چيزي نميتونم قاطع حرف بزنم يا نظر بدم، خيلي بودند نظرهاي قاطع و تحليلهاي جامعي که ارائه دادم و بعدا خودم ديدم که اشتباه و مضحک بودند.
پ.ن: سيد يه سوال دارم! اگه وقت دارين ممنون ميشم کتاب معرفي کنيد يا در صورتي که وقت دارين جواب بدين. «چرا از عدم به تصادف چيزي نميتونه به وجود بياد؟»
پاسخ
اين مشكل رو كه اشاره فرموديد بنده هم داشته و دارم. به نظرم بايد به جاي «اعتماد به نفس» برويم سراغ «اعتماد به خدا». انسانها شايد از اين منظر سه گونه باشند؛ آنهايي كه نفس خود را قدرتمند ميبينند، اعتماد به نفس كاذبي پيدا ميكنند كه شايد دنياي خودشان را آباد نمايند، ولي آخرت را بر باد ميدهند معمولاً. گروهي كه نفس خود را ميشناسند و به ضعف و ناتواني آن آگاه ميشوند، بخشي از آنان با اين ضعف باقي عمر را سپري ميسازند و از حركت باز ميمانند، و گروهي (گروه سوم) خدا را پيدا ميكنند و بر او توكل مينمايند و به قدرت خداوند بر هر مشكلي غلبه مينمايند. اگر هم دنيايشان آباد نشود، آخرت آبادي به دست خواهند آورد و با توجه به كوتاهي دنيا و جاودانگي آخرت، حتي اگر همه چيز را در اين دنيا به دست نياورند، برنده واقعي خواهند بود. اول و آخر تمام موفقيتها در اتكال به قدرت لايزال الهي است. همان قدرتي كه موسي با تمام ضعف خود نسبت به فرعون، به آن توكل كرد و با برادرش در دربار عظيم او حاضر شد و او را عتاب كرد. امروز بشر در برابر اهرام ثلاثه مصر سر تعظيم فرود آورده، چگونه موسي به تنهايي سربلند كرد و خم نشد؟! به خدا خيلي اعتماد داشت اخوي! :) بحث عدم امكان توليد چيزي از عدم تقريباً در تمام كتابهاي فلسفي يافت ميشود. اگر ترجمه آقاي شيرواني از بدايةالحكمة يا نهايةالحكمة علامه طباطبايي ره را هم بيابيد، ويژگيهاي عدم را فرمودهاند. از عدم محض هيچ وجودي پديد نميآيد. اما بحث «تصادف» ربطي به عدم ندارد. تصادف يعني علتها به گونهاي نظم يابند كه مخلوقي منظم ايجاد شود. تصادف به معناي خلق از عدم نيست، بلكه «نظم بدون ناظم» است. اتفاقاً شهيد صدر ره اين را اعتراف مينمايد كه «برهان نظم» مخدوش است و ايراد دارد. در كتاب «منطق استقراء» كه به نظر ميرسد به فارسي هم بايد ترجمه شده باشد، ايشان برهان نظم فعلي را كه من و شما در دبيرستان در بينش اسلامي خواندهايم را زير سؤال برده و از طريق نظريه احتمالات آن را بازسازي مينمايد. تصادف شبههاي است كه برهان نظم سعي در پاسخ دادن به آن دارد. آن را در كتابهاي فلسفي نجوييد، دنبال كتابهاي كلامي و اعتقادي، مانند آموزش عقايد آقاي مصباح بگرديد. ياعلي