وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
چه جبراني؟
نظرات :
0
خصوصي ،
9
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
[ادامه پاسخ]
گفتم: برادر، پلو و خورش در قابلمه هست، در آشپزخانه، روي گاز، اينجا سلفسرويس است، براي خودت بريز و بخور! شايد ديگران بدشان بيايد كه پس تعارفات چه؟! سنتهاي مهماننوازي احمقانه ايراني چه؟! عرض ميكنم: وقتي مكرمتهاي اخلاقي باشد، نيازي به تظاهر نيست! وقتي ظرف نمك را سر سفره بگذاري و او ناراحت شود كه چرا نمكدان نيست، او ميهمان نيست، گرگي است كه آمده تا آبروي تو را بدرد! مهمترين مشغوليت زندگي ما مسلمانان همين آبرويهاي سفرهاي شده است. اينكه فرش خانهمان فلانطور باشد يا نباشد! اينها را كنار بگذاريد، باقي امور آسان ميشود. بچهها خانه را ريخت و پاش ميكنند، خب بكنند، چه اشكالي دارد؟! هر روز عصر قبل از بيسكوييت و شير يا چايي كه بهشان ميدهم، ميگويم اول خانه را تميز كنيد. دخترم 7 سال، سيداحمد 6 سال و سيدمرتضي 5 سال دارد. خودشان ميدوند و در سيمثانيه تمام منزل را تميز ميكنند. انگار برايشان نوعي بازي است. جاروبرقي را كه بر ميدارم، ميگويم: سيداحمد سيم! خودش سيم را در ميآورد و به برق ميزند. اصلاً خم نميشوم، زيرا سيدمرتضي جلويم ميدود و گوشههاي فرش را بالا ميزند. تمام كه ميشود ميگويم: سيدمرتضي سيم! ميدود و از برق ميكشد و با هزار مكافات سيم را داخل جاروبرقي جا ميزند (چون دگمهاش را كه فشار ميدهي هميشه نيممتري از سيم جمع نميشود و بايد به زور داخل كرد! :) ديگر چه؟! مگر منزل، يك خانه معمولي چقدر كار دارد؟ دستمال خيس دست بچه ميدهم، تلويزيون و وسايل را تميز ميكنند. اصلاً خودشان معمولاً پيشنهاد تميز كردن تلويزيون را ميدهند كه صفحهاش پر از خاك ميشود. وقتي از دستشان ناراحت شوم، مثلاً شب جايشان خيس شده باشد و يا كار بدي كرده باشند، ميگويم: از دست تو «ناراحت» شدم. اين كلمه آنقدر ناراحتشان ميكند كه عذرخواهي ميكنند و تقاضاي بخشش! غذايشان را كه نخورند سرشان داد نميزنم، به زور دهانشان نميكنم. فقط برايشان توضيح ميدهم كه اين غذا را الآن بايد بخوري و نميشود الآن مثلاً كلوچه يا فلان خوردني ديگر را مصرف كني، زيرا در آن صورت رشد نميكني و مثل من، تأكيد ميكنم، مثل من قوي نميشوي.
پاسخ
... اجازه دادهام در ذهنشان همانقدر قوي كه تصور ميكنند بمانم و رفتار خود را اصلاح نمايم تا رفتارشان اصلاح شود. اگر بخواهند ته بشقابشان را كه ماست باقيمانده ليس بزنند، اجازه ميدهم، ولي ميگويم: جلوي ديگران هرگز اين كار را نكنيد. اجازه ميدهم از داخل ظرف ماست با قاشق ماست بخورند يا از پارچ آب با دهن بخورند. به هيچ مناسكي كه دليل موجهي نداشته باشد مجبورشان نميكنم. چيزي را كه نميتوانم دليل متقني برايش بياورم به آنها نيز تحميل نميكنم! همين! چرا مثلاً نبايد از پارچ آب خورد؟! ولي روابط اجتماعي را توضيح دادهام كه: اگر ميخواهيد در جامعه طرد نشويد، نبايد جلوي ديگران از پارچ آب بخوريد، زيرا بعضي مردم از اين كار بدشان ميآيد و ما بايد به باورهاي ديگران احترام بگذاريم، در همين حد. به همين دليل اصلاً گرفتار چالش با بچهها نيستم. احساس ميكنم مادرهاي ما بخش زيادي از عمرشان را به خاطر «حرف مردم» تباه كردند؛ فلاني چه خواهد گفت، فلان كسك چه! به درك! آنكه ايمان ندارد بگذار هر چه ميخواهد بگويد! كسي كه به خانهات بيايد و بعد برود به ديگران بگويد: فلان قسمت از سفره غذايشان پاره بود! اين حداقل ايمان هم ندارد، پس چرا بايد نگران نگاه و نظر و ديدگاه وي باشم؟! براي خوشايند يك «فاسق» خود را به زحمت بياندازم؟! بچههايم را آسيب روحي بزنم كه چرا سفره پاره است؟! سيده مريم عزيزم زحمت كشيد و دو جاي سفره غذا را با قيچي بريد! بعد فهميدم. تذكر دادم كه كارت درست نبوده. ولي نه داد زدم، نه كتك، نه دعوا. سيداحمد پيشبخاري يا همين چيز سفيد پلاستيكي روي اوپن را نشت و با زحمت زياد با ناخنگير تكهتكه كرد بعضي جاهايش را و قشنگ يك رديف از آن را كند، يك رديف از اين دالبرهاي آويزانش را. و البته من مشغول مطالعه بودم و متوجه نشدم. وقتي فهميدم گفتم: كار اشتباهي كردي و خانهمان را زشت كردي. ولي خون خودم را كثيف كردم؟! نه! چه ارزشي دارد آن تكه پلاستيك كه كنجكاوي فرزندم را سركوب نمايم؟! كلي مهارت به خرج داده تا دالبرها را از روي خط خودش، آنهم با ناخنگير ببرد! :) ديروز نوار كنار مبل را با دست كند. گفتم: كار بدي كردي. خودم نشستم و با چسب رازي چسباندم و ديد كه چقدر به زحمت افتادم. عذرخواهي كرد...