• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : فيس و افاده اولين
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    رياست جممهوري روحاني ها

    هميشه از جهات متفاوت داراي مشکل است
    . هاشمي
    خاتمي
    روحاني... نمونه ان
    پاسخ

    صحيح هم اگر نگاه كنيم يك روحاني متخصص در امور دين و فقاهت است و جايگاه رياست دولت در شأن او نيست. حضرت امام راحل (ره) هم شايد به همين دليل بود كه به شدت مخالف رياست جمهوري براي روحانيون بودند. تا اصراري از سوي جامعه روحانيت مبارز صورت گرفت و ياران امام اصرار كردند و ايشان پذيرفتند. تاريخ انقلاب اين‌طور ثبت شده است.
    من فرزند اولم

    خيلي مشکل دارم

    بچه اخر هميشه مورد توجه است

    گاهي هم يکي يکدانه ها
    پاسخ

    فرهنگ خانواده‌ها متفاوت است. معمولاً در ميان زوج‌هاي جوان امروزي، فرزند خيلي عزيز است. طبيعتاً اولين فرزند خيلي مورد توجه است. زيرا معلوم نيست بعدتر بچه ديگري هم در كار باشد يا خير. پس در حقيقت يكي‌يك‌دانه است و همه چيز براي او. پس هزينه مي‌كنند و به او مي‌رسند. اما خب وقتي فرزندان ديگر به دنيا بيايند، اين مطلب تغيير مي‌كند. شايد برخي هنوز فرزند اول را ترجيح دهند و بعضي فرزندان ديگر را. اما عرض بنده مربوط به همان دوران تولد است كه فرزند اول يكي‌يك‌دانه است. اما فرزندان بعدي همه‌شان وقتي مي‌آيند تكراري شده است، تمام برنامه‌هاي فرزندپروري. پس كمتر حواس پدر و مادر را به خود متوجه مي‌سازد. جذابيت‌هاي نگهداري از نوزاد يعني كاهش مي‌يابد. ممنون.
    سلام


    ثابت قدم باشيد
    پاسخ

    سلام. ممنونم.
    + [ادامه پاسخ] 
    ... اين‌كه اطرافيان هل مي‌دهند: چيزي نيست، آسان است، درست مي‌شود، اميد داشته باش، يه بچه بياري همه چيز حل است و چه و چه... سرانجامش چه خواهد بود؟ اين بدتر است يا گفتن حقايق و سختي‌ها و نااميد كردن جوانان از اتكال به بنيان‌هاي سست فرهنگ‌هاي باقي‌مانده از دوران قاجار، كه بد بر سنت‌هاي ازدواج اين جامعه سايه افكنده؟! و اين‌كه در نهايت، اميدشان به خدا باز گردد و بدانند تنها و تنها اگر پاشنه كفش آهني خود را محكم بالا بكشند و بند آن را فولادي ببندند،‌ با ايمان به خدا و پيش‌بيني حوادث و كسب اطلاعات زياد و صبر زيادتر است كه مي‌توانند در طريق ازدواج گام بردارند.
    + ... 

    " اميدي به دختران و زنان اين روزگار نيست"

    شايد سخن حق

    من هم گمان مي کنم " اميدي به پسران اين روزگار نيست" اما هميشه مي ترسيدم اين جمله رو بگم

    به پدرم، به مادرم حتي در خلوتم به خودم

    شما اين جرات رو به من داديد

    ممنونم

    .

    .

    .

    نميدونم شما از اين جراتي که به من داديد خوشحاليد يا نه!

    متوجه اثر فرهنگي بعضي جملات نااميدانه هستيد؟

    اين جا چاه نيست، صداي شما را خيلي ها مي شنوند.

    پاسخ

    براي كسي كه براي فتح بلندترين قله جهان بند كفشش را محكم نبسته است، خيانت است اگر از سختي راه نگويي و به واهي‌ترين تعارفات اميدوارش سازي. اين‌كه اميدي به پسران و دختران نيست، از باب تحوّلات فرهنگي سال‌هاي اخير، بنده نيز با شما موافقم. اما در خصوص اين‌كه همه اين دشواري‌هاي پيش‌رو را بايد پنهان كرد و در چاه مخفي، كه ندانند و نشنوند و چشم‌بسته قدم در مسير فتح قله زندگي گذارند، اين را نمي‌پسندم. اين‌كه به انسان‌هاي اين زمانه جرأت دهيم، تا حرف دل خود را بگويند، به گمان من، اين بزرگ‌ترين لطف دوران ماست. دوراني كه پسران و دختران جامعه‌مان از پرده‌پوشي و تعارفات ايراني باقي‌مانده از اعصار پيشين در رنجند. رك بودن و صراحت، ويژگي نسل ماست. نسلي كه در توفان صداقت ايماني پس از انقلاب گداخته شده و آبديده گشته است. من خوشحالم. خوشحالم كه اكنون اگر كسي به خاطر خدا بخواهد «ازدواج» كند، از روز نخست مي‌داند براي چه دشواري‌هايي بايد آماده و مهيّا باشد و تلاشم بر اين‌كه سه خردسال خود را نيز چنين بپرورم. در جامعه‌اي كه اكثر آدم‌هاي آن مثلاً خلق الف را دارند، ساده‌لوحي‌ست كه با «اميد» به نداشتن آن با كسي مرتبط شد. بايد كه قطعاً براي نبودن آن خلق، در آن فرد خاص تحقيق كرد. جايي از بزرگي شنيدم روايتي مي‌خواند كه حُسن ظن مربوط به جايي‌ست كه اكثر بر طريق عدالتند و اگر اكثر بر طريق ديگري گام برداشتند، در روابط بايد جانب احتياط را داشت. نهايت عرضم اين است؛ اگر بي‌پردگي حقير خطاست، آيا اين‌كه جوانان‌مان بي‌اطلاع از كمين‌گاه‌هاي زندگي، تن به ازدواج مي‌دهند، دليل بالا رفتن آمار ناكامي‌ها نيست؟...
    + برادر ديني شما 
    سلام برادر عزيزم . اگر اجازه دهيد پيشنهادي داشتم : شايد شما در آينده بتوانيد با مدارکي که آماده کرده ايد حقانيت خود و کارتان در اين مقطع را ثابت کنيد ولي به يقين اين مطلب آسيب هايي که فرزندانتان به خاطر نداشتن مادر متحمل ميشوند را ترميم نميکند . شما خودتان با مباحث روانشناسي آشنايي خوبي داريد و ميتوانيد که بعضي از نيازهاي روحي توسط پدر نميتواند حتي با وجود تلاش و دلسوزي بسيار فراهم شود چرا که اگر چنين بود و همه چيز با اصول تربيتي قابل حل بود حضرت امام علي (ع) بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) ازدواج نميکردند چرا که به يقين در تربيت از همه ما تواناتر و داناتر بودند . خواهش و پيشنهاد بنده اين است که اگر به هر دليلي برگشت مادرشان امکان پذير نيست حداقل سعي کنيد همسر ديگري اختيار کنيد که از نظر اعتقادي با شما و از نظر عاطفي با فرزندانتان همراه باشد . محبت امروز مادرانه ( حتي نامادري در صورت صالح بودن) بهتر و لازم تر است براي فرزندانتان نسبت به حقايقي که شما در آينده براي آنها آماده کرده ايد . به خدا توکل کنيد و با ازدواج مجدد فرزندانتان را از ظرافت هاي عاطفي تربيت زنانه نيز علاوه بر الطاف خودتان بهره مند کنيد . برادر عزيزم در اين مورد بيشتر تعمق کن . امام صادق عليه السّلام فرمود: مردي نزد پدرم آمد. پدرم به او گفت: آيا ازدواج کرده اي و همسر داري؟ آن مرد گفت: نه! پدرم به او گفت: من هيچ دوست نمي دارم که تمام دنيا متعلّق به من باشد و يک شب را بدون زن و همسر به صبح برسانم. سپس فرمود: دو رکعت نمازي که شخص ازدواج کرده مي خواند از عبادات شب و روز مرد عزب ( بدون زن) ارزشمندتر است.
    برادر عزيزم شما خود استاديد. اما گاهي انسان ممکن است در شلوغي دانسته هاي خودش راه را گم کند . با آرزوي سلامتي و توفيق عبادت خالصانه براي شما و فرزندان صالحتان . موفق باشيد
    پاسخ

    سلام و تشكر. ترديدي در آن‌چه فرموديد نمي‌توان كرد. در اين چهار سال اگر انگشتان دستم را بگشايم و تعداد زن‌ها و دخترهايي كه براي ازدواج پيشنهاد شده‌اند برشمارم، شايد انگشت كم آورم. بارها توفيق صحبت‌هاي اوليه نيز فراهم شده و به تبادل ديدگاه انجاميده. چه بسا مواردي عقد موقت جاري، بلكه در پناه محرميت و فضاي گفتگوي محرمانه شناخت بيشتري به دست آيد. اما چه حاصل كه مطلوب يافت نشده و هر چه ديدم از بابت اخلاق نپسنديدم. از اقشار مختلف؛ بالاي علمي تا پايين‌ترين سطوح، خانواده اهل علم تا معمولي، مذهبي شديد تا متوسط، چه و چه. جمع‌بندي نهايي: اگر چه استقراء تامّ صورت نپذيرفته، لكن وقتي مشت نمونه خروار حساب كنم، اميدي به زنان و دختران اين روزگار براي همسري ندارم. تفألي زدم و حتي با يك خانم اهل استراليا كه واسطه‌اي معرفي كرد تلفني صحبت كردم، شيعه شده و قصد آمدن به ايران داشت. يكي دو هفته‌اي تماس و گفتگو، آخر كار سر حقوق 200 دلاري بنده به تفاهم نرسيديم! براي ايشان جاي تعجب كه چطور مي‌شود با 200 دلار سه بچه را اداره كرد!؟ بگذاريم و بگذريم كه اين درد عصر ماست. تهاجم فرهنگي بيش از آن‌كه مردان را تحت تأثير قرار دهد زنان را برده، شسته و روفته و تقوا و ورع باقي نگذاشته. مذهبي‌ترين زنان را مي‌بيني به مال دنيا چون گرگي به گله زده و مستي لايعقل بي‌پروا حمله‌ور، دروغ نُقل كلام‌شان، در غيبت و تهمت و بي‌اخلاقي هيچ پروايي ندارند و در ضرورت افشاي اسرار شوهر ترديد نمي‌كنند، پرتوقع و افزون‌‌طلب! مادري از خاطر رفته و به تاريخ سپرده شده، در موزه‌‌ها نشان بايد جُست. هوس آموزش رانندگي و خيابان‌‌سواري و بازارگردي و ميهماني‌بازي‌هاي زنانه و دانشگاه رفتن و اشتغال واله‌شان ساخته و شيدا، همه آنان‌كه مدعي مادربودنند! ما زنان را اين‌گونه يافتيم كه در اين زمانه به هيچ صراطي مستقيم نمي‌شوند و هيچ سلاحي آنان را كارآمد نيافتد كه قانون خلاف اسلام حمايت از خانواده مصوّب 1353 قدرت مرد را در مديريت از ميان برده. در اين زمانه كه حفظ ايمان مانند آتش كف دست است، طيّ اين مرحله به تنهايي آسوده‌تر، تا آن‌كه خود امتحاني فوق امتحان شود. «لتسكنوا» وقتي نيست، ازدواج چرا؟! عطا را به لقا بخشيدم و عيال‌واري به سه فرزند بس نمودم. آردم بيخته، الكم آويخته، باقي را توكل بر خدا كه لايكلف الله نفساً الا وسعها.