• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : ملاطفتهاي شگفت!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sarv 
    آقاي موشح وليبرخلاف تصور شما من خوشحالم از پايان اين قصه
    در طول مسير سنگلاخي که شما ازش عبور کرديد واقعا سختيا و تلخياي زيادي بود(هر جند که من بخاطر روحيه اي که دارم تمامش رو نخوندم، اما اصل قصه دستم آمده) هرچند که اين تلخي شايد گوشه ايش هنوز که هنوز است باقي مانده، اما ميخام بگم دست مريزاد
    بي نظير بوديد تو اداره کردن اين بحران.
    حالا چرا خوشحالم بابت پايان اين قصه؟؟!
    چون پايان اين قصه، خانواده ي 4 نفره ي شاد و پرانرژي موشح دارن بر روي صحنه بزرگ زندگي نقش بازي ميکنن و اين براي من سبب خوشنودي است.
    اميدوارم جان سخن من را متوجه شده باشيد.
    پاسخ

    ممنونم! :)