• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : و اما آن CD!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صبر 

    چند روزي نبودم برادر در اين اينترنت کذايي
    الان آمدم
    اول سلام
    دوم بازي اين جماعت نا نجيب با فرزندان رسول خدا
    اما از تو در عجبم
    چرا وکيل نمي گيري سيد خدا ؟
    چرا يک وکيل حرام زاده را مثل سگ هار به جانشان نمي اندازي
    عموي هرزه مطلقه من که در جرياني وکيلش بود
    من آنجا فهميدم که حرام زادگي برخي وکلا يعني چه
    چرا اين حرام زاده ها را به جانشان نمي اندازي تا سر جايشان بنشينند آخر اخوي؟
    چرا اين بازي را تمامش نمي کني؟
    به خدا دختراني هستند که افتخار مي کنند زن تو شوند
    من اين را با همه وجودم مي گويم
    رها کن اين نسناس جماعت را با سگ ترين وکيل هاي اين آب و خاک
    لعل الله يحدث بعد ذلک امرا
    پاسخ

    مي‌گويي چه كنم؟ بروم وكيل بگيرم كه چه؟ مبارزه كنم كه فرزندان را از مادرشان جدا كنم؟ حالا كه او خودش رها كرده بچه‌ها را... گناهي گردن من نيست. ولي اگر حضانت را بگيرم و به هزار زور و تزوير و نيرنگ وكلا، بعد هم شكايت پشت شكايت، فردا از خدا هم نترسم، از وجدان خودم شرم نمي‌كنم؟! بگذار هر چه مي‌خواهند بكنند. من امروز به بچه‌داري خود دلشادم و از اين‌كه به تكليف عمل شود بايد راضي بود. اگر بتوانم چون گذشته، همان يك‌سالي كه فرزندان را نگهداري كردم، صبح‌ها يك پرستار پيدا كنم، كمي كار آسان‌تر مي‌شود. البته اين را حدس مي‌زنم كه دوباره بچه‌ها را بگيرد و بخواهد اذيت كند. جز صبر چه چاره؟! اگر بايد بين لامروّتي و صبر يكي را برگزيد، ترجيح مي‌دهم دومي را انتخاب كنم. بگذار مسعود هر چه مي‌خواهد در اين دنيا مبارزه كند. گمان مي‌كني به چه برسد؟! تمام اين دنيا را خداوند به فرعون و نمرود و جبابره عالم داد، چيزي نبود! اين يك‌لاقبا براي به دست آوردن چه مبارزه مي‌كند؟ چيزي در اين دنيا يافته كه ارزش دعوا داشته باشد؟ تمام اين دنيا چند مي‌ارزد؟ دختر را آن‌چنان فريب داده كه از خورشيد و ماه در دست داشتن سخن مي‌راند كه راه پدر را رها نكند، عجيب اين‌كه اصلاً سخني از راه پدر نگفته بودم! آدمي كه بحث‌هاي خانوادگي را به پدرش ربط مي‌دهد، معلوم است كه از كجا خط مي‌گيرد! بدبخت مسعود، خودش هم فريب خورده است، فريب نفس خود را، و نمي‌فهمد چه مي‌كند! بگذار همه تلاش خود را بكند. لذت من از تماشا كردن تلاش‌هاي بيهوده اين بيچارگان است اخوي كه راه به جايي نمي‌برد! اين‌كه هي حركات تكراري انجام مي‌دهند، نشان از ناتواني‌شان دارد، بچه‌ها را مي‌دهند و بازپس مي‌گيرند و دوباره روز از نو! :)