• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : كم‏فروشي ِ فرهنگي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sarv 
    شبهه در دستمزد!!!؟؟
    واقعا اگر استادي چنين مطلبي برايش مهم باشد، چنين تدريسي خواهد کرد؟؟!!
    حداقل به اندازه نيم ساعت قبل از حضور در کلاس مطالعه نخواهد داشت؟؟!!
    يا دانشجوش(خودم) رو بخاطر اينکه اشتباهش رو که ممکنه براي هرکس ديگه پيش بياد رو تذکر ميده، ميندازه؟؟!!
    نه،واقعا اينطور نيست.
    اگر چنين نکته اي براي يک استاد مهم بود از پايه همه رفتارهايش درست مي بود.
    کاش سيستم آموزش يه غربالگري ميشد و اساتيد برتر رو وارد سيستم مي کرد که کم هم نيستن اين اساتيد.
    ما استاد داشتيم با مدرک کارشناسي ارشد به قدري تسلط داشتن روي درس که استاد با مدرک دکتري چنين تسلطي نداشت!!!
    کاش تغييري ايجاد مي شد، وگرنه بايد منتظر مرگ تدريجي رشد علم و فرهنگ بود.
    پاسخ

    كتاب «جامعه‌شناسي نخبه‌كشي» را خوانده‌ايد؟! توصيه مي‌كنم اصلاً نخوانيد. تأثرآفرين است و روح انسان را آزار مي‌دهد. بيشترش تاريخ است. بيشتر هم به صورت مقايسه‌اي؛ ايران و اروپا. آن روزي كه نخستين دانشگاه‌ها را در ايران تأسيس كردند، وارونه مي‌نگريستند به علم به معناي مدرنش، يعني Science. اين شد كه آن شد و ديديم چگونه به جاي «توليد» به «تقليد» روي آوردند و هنوز هم ممكن نشده كه «بومي» شود دانش‌ها. هدف از طراحي «نقشه جامع علمي» همين بود ظاهراً. بحث لزوم تحوّل در علوم انساني هم كه جاي خودش. وقتي كتاب «ثروت ملل» آدام اسميت را مي‌خوانيد، روند پيدايش دانشگاه‌ها در انگليس را شرح مي‌دهد. آن‌جاست كه مي‌فهميد چگونه «دانشگاه» از دل ِ «صنعت» زاده مي‌شود. علم براي علم درست نمي‌شود، بلكه علم براي صنعت. آن‌جاست كه تازه متوجه مي‌شويد اين‌كه به استاد و درجه آن Master‌ مي‌گويند، در حقيقت همان «اوستاكار» بوده كه پيش از آن به هر استاد صنعتگري گفته مي‌شد. خلاصه دانشگاه را در كشور ما صحيح بنيان نگذاردند و كار به جايي رسيده كه خيل زيادي از فارغ‌التحصيلان، در رشته‌هايي غير آن‌چه تعليم ديده‌اند مشغول به كار شده‌اند. يك فكر اساسي بايد براي اين معضل كرد. فكر ما هم كه به تنهايي قاصر. اجتماعات بزرگ و انجمن‌ها و گروه‌هاي مفصل بايد تشكيل شود و هم‌رأيي كنند تا به راه حل برسند. آرزو هست كه بشود روزي.