• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : لذّت ِ تأثير
  • نظرات : 0 خصوصي ، 15 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نوري 
    ...بعد پيرو همون زبان گفت و گو ميشه بگيد اين موضوعات رو چطور براي مريم سادات گفتيد؟ حالا پسرتون درباره ي جنس مخالف قانع شد که قراره بچه بدنيا بياره پس با تو متفاوته، به دخترتون چي گفتيد آخه؟ من 20 سال هم که بشينم فکر کنم فکر نميکنم بتونم يه زبان مناسب اين گفت و گو با کلمات واضح و ساده پيدا کنم! ميشه خواهش کنم از اين بعد مثال هاي دخترونه بشتر بزنيد آخه بچه ي ما دختره و آدم با مثال خيلي راحت تر مسئله رو متوجه ميشه و البته الگو برداري هم ميکنه(با ذکر منبع البته:) )
    در آخر همه ي حرافي هاي بالا يعني من درباره ي مدرسه دولتي قانع شدم و تربيت جنسي در دوران دبستان. خيلي سوال توي ذهنم بود نميدونم همه اش رو مطرح کردم يا نه و کاستي ها و کوته بيني هامو ببخشيد، جوونيمو اول راه و شما مثل يه والد آگاه از تجربيات پخته شدتون ميگيد(اگر چند سالي زودتر بچه دار ميشديد احتمالا الان ميتونستم بگم من جاي بچتونم)و ممنون بابت اين همه وقتي که ميذاريد.
    ان شائلله جز بندگيتان نوشته شود.
    ياعلي درپناه حق
    پاسخ

    ...آن‌ها هم با لبخند همان واژه را تكرار مي‌كنند، بچه يقين مي‌كند كه درست گفته است. مريم به «ماكاروني» مي‌گفت «پكاروني» و به «قند» مي‌گفت «گند». هر بار كه مي‌گفت اصلا مي‌كردم: قند درسته نه گند. و برايشان گفتم كه وظيفه من است هر واژه غلطي را براي شما اصلاح كنم. آن‌چه در آن جزوه نوشتم، دقيقاً به بچه‌ها گفته‌ام و حتي بيشتر از آن. بچه‌ها خيلي داناتر و فهيم‌تر از آني هستند كه ما گمان مي‌كنيم. آن‌ها خوب مي‌فهمند، ولي نبايد براي فهميدن به آن‌ها فشار آورد. واژه‌ها سنگين و سبك ندارند، واژه «فروج» براي بچه با هر واژه ديگري تفاوت نمي‌كند. هر كدام را كه بگويي همان را فرا مي‌گيرد! «چطور بگيم اينارو تو جمع نگو» بچه چرا خبرچين مي‌شود؟ زيرا با خبرچيني و زياد حرف زدن جايزه مي‌گيرد. من نه تنها جايزه ندادم كه برخورد سرد كردم. اين يكي مي‌آمد و مي‌گفت آن يكي فلان كار را كرده، من مي‌گفتم: من كه خبر نداشتم، با اين خبري كه آوردي مرا ناراحت كردي! و ترتيب اثر نمي‌دادم. مي‌گفتم فقط زماني حق داري خبر بياوري كه شكايت داشته باشي، يعني تو را اذيت كرده باشد. وقتي بچه طوري تربيت شده باشد كه خبر نبرد، خب چرا اين حرف‌ها را در مدرسه بزند؟ مطلب بعد اين‌كه بفهمد «خواستن ما براي نگفتن» از روي هواي نفس خود ما نيست. مثلاً فكر كند اين را بگويد پدرم نابود مي‌شود. اين يك انگيزه است. اما اگر فكر كند: اين را بگويم خودم نابود مي‌شوم. اين انگيزه قوي‌تر است. مثل اين‌كه بگوييم به بخاري دست نزن دستت مي‌سوزد. من گفتم: اگر اين حرف‌ها را بزني در مدرسه، مدير و ناظم و همه اولياء با تو برخورد مي‌كنند. زيرا جامعه ما دوست ندارد به صورت علني در اين رابطه صحبت بشود. زيرا اين را سبب افزايش فساد مي‌داند. اين‌جا خطر براي خودش است، پس بيشتر حساس است. نكته بعد اعتماد به والدين است. اگر از آن‌ها دورغ شنيده باشد، شك مي‌كند كه اين آسيب واقعي است يا دروغي. مثلاً مادر جلوي پدر حرفي زده و پشت سرش با تلفن حرفي ديگر. بچه‌ها حتي وقتي مشغول بازي و نقاشي يا مشق هستند هم به حرف‌ها و اتفاقات اطراف خيلي توجه دارند. مي‌فهمد كه مثلاً مامان دروغ مي‌گويد. حالا اعتماد نمي‌كند. اما اگر اعتماد كند، قطعاً نمي‌رود به همكلاسي‌ها و ديگران بگويد، چون آبروي خودش را دوست دارد. بچه‌هاي من كه نگفتند! :) «چه ميره ...