وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
لذّت ِ تأثير
نظرات :
0
خصوصي ،
15
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سلام
سلام..من دقيقا کلام شما رو درک ميکنم چون در خانواده مذهبي بودم و هميشه احساس ميکردم خيلي ميدونم وقتي حديث يا داستان تاريخي ميشنيدم هيچ هيجاني نداشتم در عوض دربرابر سيل اتفاقات و مسائل وارداتي از اديان و فرقه ها و تفکرات غربي بسيار هيجان زده و تشنه بودم...وقتي با دو نفر آشنا شدم که تازه چادري شده بودن و البته پوشيه ميزدن و ميديدم با هر جلسه اي که ميرفتن چقدر ذوق ميکنن و براشون هيجان انگيزه متوجه تفاوتم با اونها شدم...انگار اونها خيلي لذت ميبردن و حالي داشتن که من درک نميکردم...البته از شانس من اون دختراي بيچاره وارد يه فرقه خطرناک شده بودن آخرشم نفهميدم چي شدن طفلکا...شايدم در منزل پدري چون به سهولت همه جور کتاب دم دست بود و شايد من زيادي ميخوندم حالت اشباع داشتم از اولم..مثلا يادمه کلاس سوم يا چهارم چند جلد کتاب درباره منافقين توکتابخانه آقام ديدم و همه رو خوندم اسمش کارنامه سياه بود..خيلي خيلي بد بود...يادمه کتاب هاي آقاي ابطحي باعث شد مدتي کابوس ببينم...ولي تمام اون روضه هاي خانگي و هيئت رفتن ها و سخنراني و کتابها درون آدم يک چيزي رو ته نشين ميکنه که به فکر انسان جهت ميده اين خيلي تو زندگي من اثرداشته که خيلي وقتها از خطرات دورم کرده اما لذت يافتن و رسيدن و چشيدن چيزي که خودت بهش برسي يک دنياي ديگه است ...نميدونم بکر نگه داشتن بچه ها يا تزريق کردن مفاهيم يا سرنوشت و تقدير کدومشون اثر بيشتري داره...درحال حاضر چيزي که در پسرم ميبينم اينه که اون از اولش با يه چيزايي بدنيا اومد که هنوزم اون خصلتا درش غالبه و من خيلي نتونستم عوضش کنم...نمي تونم بفهمم در آينده در جريان کدوم خط قرار ميگيره واقعا برام قابل پيش بيني نيست..پياده روي اربعين خيلي خوبه ولي بخدا نه اون اندازه که بچه کوچيک رو ببري و مريض و داغون برش گردوني امسال ما دو تا تلفات در نزديکان داشتيم که يکيش 5 روز بستري شد..در بحث اربعين انگار احساسات داره غلبه پيدا مي کنه
پاسخ
سلام. ممنونم از فرمايشي كه فرموديد. بنده نيز بسياري از كتابهاي آقاي ابطحي را خواندهام. از كارنامه سياه آن بخش شكنجههايش خيلي مرا رنجاند. خصوصاً كه تصاويري نقاشي شده نيز از آن صحنههاي بد در خاطرم مانده. كتاب شبهاي مكه آقاي ابطحي را كه مثل يك رمان بود خيلي دوست داشتم. ولي بعدها فهميدم كه خيلي از بخشهاي قصه نميتوانسته درست باشد. وقتي تحليل كردم. كلاس چهارم دبستان بودم كه خواندن كتابهاي ايشان را آغاز كردم. آن روزها خيلي مطرح بود. خاطراتم با بخش زيادي از فرمايشات شما شباهت دارد. در پناه خدا باشيد و موفق.