• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : لذّت ِ تأثير
  • نظرات : 0 خصوصي ، 15 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نوري 
    سلام آقا سيد
    بچه ها خوب هستن الحمدلله؟
    3 تا سوال داشتم ازتون:
    اول اينکه اگه يه روز يکي از بچه هاتون خيلي جدي تصميم بگيره و بگه ديگه نميخوام برم مدرسه واکنش شما چيه؟
    بعد اين که آيا فرزندانتون مدارس خاصي درس ميخونن؟منظورم مدارس مذهبي طور و اين هاست مثلا ما اينجا مدارس اعلم الهدي داريم مدارس محمدامين داريم و... و اگر دولتي و عادي درس ميخونن چرا انتخابتون اين بوده؟
    و آخر هم اينکه ببخشيد هاااا شايد فضولي تلقي بشه ولي سواله شما هيچوقت بچه ها رو پياده روي اربعين برديد؟ خودتون تا حالا رفتيد؟ ممنون
    پاسخ

    سلام. خيلي ممنون! سه سؤال كه هر كدام پاسخي بس مفصل دارند. سعي مي‌كنم خلاصه عرض كنم، از آخر. من خودم قبل از تولد بچه‌ها توفيق زيارت كربلا رو داشتم. اما با داشتن آن‌ها، تنها كه نمي‌توانستم بروم، بايد مي‌بردم. پس نرفتم. چرا؟ در مسأله تربيت نظريه آقاي حائري (عين صاد) را پسنديده‌ام. ايشان معتقد به دو شيوه تربيتي است كه مدعي‌ست يكي را حضرت رسول اكرم (ص) در مكه اتخاذ فرمودند و ديگري را در مدينه. در اين مطلب http://rastan.parsiblog.com/posts/342 به اين مسأله اشاره كرده‌ام. من از كودكي با فرزندانم اين‌طور رفتار مي‌كردم و تلاش مي‌كردم حجم اطلاعات مذهبي و حضورشان در مجامع ديني را در حداقل نگهدارم، تا اشباع نشوند و به قول بعضي دچار «تهوع فرهنگي» نشوند. بسيار جدّي دقت كردم تا مورد بمباران مذهبي قرار نگيرند. يعني هرگز احساس نكنند هر چه درباره دين و مذهب است مي‌دانند و همه جور مناسكي را تجربه كرده‌اند. چرا؟ تا وقتي به سن شناخت رسيدند و خود را به عنوان يك انسان درك كردند، خودآگاهي كه برايشان پيدا شد، احساس كنند جايي براي مذهب هنوز در وجودشان خالي‌ست. تا بروند و پيدا كنند. تلاش كنند تا دين را بفهمند. مانند ادواردو آنيلي كه در وسط ايتاليا، اسلام را پيدا مي‌كند. من براي بچه‌ها قصه‌هاي ديني مي‌گفتم، با عنوان «قصه واقعيت»، اما بيشتر رنگ تاريخي به آن مي‌زدم تا ديني و مذهبي. بعد وقتي در مدرسه از معلم‌شان چيزي از مفاهيم معنوي مي‌شنيدند، با خوشحالي مي‌آمدند و تعريف مي‌كردند. وقتي هم به سن رشد فكري برسند، احساس مي‌كنند چقدر از دين كم مي‌دانند. پس نسبت به تجربه ديني حساس مي‌شوند و اين مناسك برايشان جذابيت پيدا مي‌كند. آن‌چه مهم است اين‌كه اخلاق خوب را فرا بگيرند، يعني «دين در عمل». بعد كه با نحله‌ها آشنا مي‌شوند، خودشان خواهند فهميد كه كدام «دين نظري» با اين «دين عملي» سازگارتر است. آيا مسيحيت؟ آيا بودا؟ آيا اسلام اهل سنت؟ يا شيعه؟ پس هرگز حتي تصميم هم نگرفتم آن‌ها را به پياده‌روي اربعين ببرم. اگر فرزند نداشتم، يا زني داشتم كه فرزندانم را نگه مي‌داشت شايد خودم تنها...