وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
گير ِ بچه داري
نظرات :
0
خصوصي ،
2
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
فدک
سلام عليکم
اتفاقا مدت ها پيش قصد داشتم در مورد مطلبي نظر بگذارم.
اينکه بعضي دختربچه هاوقتي زود وارد زندگي و سروسامان دادن منزل مي شوند وقتي ازدواج کردند به مرور زمان خسته ميشند و زده از امور خانه داري
البته شما خودتان حتما بهترمطلع هستيد
اماجسارتا فقط خواستم عرض کنم زياد دخترتان را وارد امور خانه داري نکنيد تاوقتي وارد زندگي شد زده نشه
پاسخ
عليكم السلام. اتفاقاً بر عكس. با اين فرمايش شما به شدّت مخالفم. انسان به چيزي كه عادت كند، تحمّل آن برايش آسانتر است. اما فرمايش شما به اين نكته باز ميگردد كه بعضي «فشار» ميآورند. بله، البته كه فشار به اختيار آسيب ميزند و اختيار وقتي «بتواند» يعني وقتي از زير فشار خارج شود، پس ميزند. اين مواردي كه فرموديد مربوط به افراديست كه تحت فشار «مجبور» به خانهداري شدهاند و تا رفتهاند سر زندگي خودشان، جايي كه مدير خانه شدهاند، آقابالاسر نداشتند، از خانهداري فرار ميكنند. اما وقتي كودك را از كودكي «تحريص» به كاري كني، هر كاري كه باشد، طوري كه تخم عشق و علاقه به آن كار در دلش كاشته شود، او ديگر آن كار را رها نميكند. آن كار ميشود بخشي از شخصيت وي. آن را با خود يكي ميداند. جامعه هم آنقدر قدرت نخواهد داشت كه بتواند از او جدا كند. امروز جامعه ما ميدانيم كه پيوسته با «تحقير» خانهداري تلاش ميكند دختران و زنانمان را از اين كار ارزشمند و متعالي بيزار سازد. ولي من خودم تجربه كردم. ده سال است مشغول خانهداري هستم و هر روز بيشتر لذّت ميبرم و خدا را شكر ميكنم كه ميتوانم كاري به اين بزرگي و عظمت را انجام دهم؛ چند انسان را در تمام وجوه زندگيشان سرپرستي و مديريت نمايم. آشپزي هر روز، نظافت هر روز خانه، چيدمان هر روز خانه، خريد هر روز خانه، همه اينها هر روز يك اتفاق جديد و يك تجربه تازه است. تكراري هم نميشود. تلاش كردم دخترم را اينطور تربيت كنم. و خدا را شكر ميكنم كه دارد اين طور ميشود. عكسالعملهايش اينطور پاسخ داده. نه فقط دخترم، كه پسرهايم نيز. سيدمرتضي قبلتر چند بار گفته بود، وقتي پرسيده بودم ميخواهي چكاره شوي: سه تا بچه بيارم بزرگ كنم! :)) ممنونم از توجه شما. پ.ن. ديروز مانتوي مشكي دخترم را بزرگ كردم. تنگ شده بود. پارچه مشكي از درز پهلو اضافه كردم. وقتي پوشيد و اندازهاش شد چقدر خوشحال شد و خوشحال شدم. بيشتر از اينكه حتي يك مانتوي جديد ميخريديم شايد. هفته پيش پارچه عرض سه متر بروجرد متري 16 تومان پيدا كردم، ديدم مفت است، پنج متر خريدم و روتشكي و روبالشي دوختم و پتو با آن ملافه كردم، هر شب كه رختخواب را پهن ميكنم، غرق لذّت ميشويم از زيبايي «توانستن». بچهها اين لذّتها را وقتي تجربه كنند... خانهداري اينطور ميتواند رضايتبخش باشد، هر فن و هر حرفهاش. :)
+
سلام
من که اصلا موافق متد زمان قديم نيستم چون ظلم توش زياد بود،الان تعداد مادرشوهرهاي باشعور و فهميده خيلي بيشتر از قبل هست چون بالاخره خانم ها باسواد شدن و کتاب مي خونن..طبق شنيده هايي که از خانم هاي سالمند اطرافم دارم متوجه شدم اينا چقدر بدبختي کشيدن چقدر تحقير شدن و زندگي پر از دغدغه اي داشتن نتيجه اون همه قرن عذاب شده وضع الان ...مثلا مادر شوهر خودم که جزو مادرشوهراي خوب و فهميده قرار ميگيره خيلي تجربيات بدي داشته از قوم شوهر واقعا ظالم بودن البته ايشون يکروزم با خانواده شوهر زندگي نکرده ولي آسيب زياد ديده تجربياتي که اغلب خانماي نسل هاي قبلي داشتن همشم بخاطر فقر فکري و فرهنگي بوده...مثلا يکبار يکي از قوم شوهرشون تو خيابون بهش ميگه بستني ميخوري اينم چون 15 سالش بوده و هنوز معني اين حرفو نميفهميده قبول ميکنه بعد بخاطر بستني خوردن تو خيابون حسابي براش حرف در ميارن...حتي تو زندگي نامه شهدا که به روايت همسراشون هست ميشه خيلي از اين تجربيات تلخ رو ديد مثلا کتاب دختر شينا ...مادر شوهرم ميگه خانم همسايشون چوب جعبه ميوه رو ميشکونده و عروسش رو ميزده چونکه در غياب اون عروسش نون خورده بوده...تازه اين برنامه ها مال تهرانه که پايتخته ديگه شهرستانها و روستاها بماند...من عاشق شنيدن صحبتاي پيرزن پيرمردام خيلي به حرفشون ميارم...ببخشيد باز پر گويي کردم
پاسخ
خيلي ممنون. خيلي هم استفاده كردم و خوب بود. ممنون ميشوم وقتي مطلبي در نظرتان هست مينويسيد. ميخوانم و ياد ميگيرم. البته كه بنده هم از اين ظلمها بسيار شنيدهام. صحيح ميفرماييد. تشكر.