• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : فسنجان نيمه آماده
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سلام 
    در ضمن خانم معلم ديگه تصميم نگيريد اينجا پيام نگذاريد امتحان شده و جواب نميده...به قول شهيد آويني من از راه رفته با شما صحبت مي کنم
    پاسخ

    نظر لطف شماست. شرمنده فرموديد. خدا يارتان.
    + سلام 
    تا بحال جايي نشنيده بودم‌پياز رنده شده خورشت رو غليظ مي کنه...ژالب بود واقعا...
    خانم معلمي که اينجا پيام گذاشتيد اجازه هست منم راهنمايي کنم؟
    اضافه بر فرمايشات نويسنده که کاملا کاربردي هست يه مطلبي از يه خانم ايراني که در استراليا زندگي ميکنه خوندم که دقيقا راست کار شماست...در تلگرام به کانال قلمدار بريد @ghalamadar و بعد در خود کانال عبارت زير رو سرچ کنيد
    روز نگار 1
    که موضوعش درباره روش مدرسه دختر خانم در ساکت کردن بچه هاست...اگر عملي کرديد و جواب داد ما رو هم در جريان بگذاريد
    پاسخ

    من نيز نشنيده بودم. تجربه كردم. يعني هميشه پياز را با چاقو ريز مي‌كردم و سرخ كرده و به غذا اضافه. بعد ديدم بچه‌ها گاهي از پيازهايي كه در غذا مي‌بينند شكايت مي‌كنند. دوست ندارند يعني. امتحان كردم كه رنده كنم. خيلي بهتر شد. يعني پياز در غذا بود، مثلاً در قيمه، ولي ديده هم نمي‌شد. پس بچه‌ها با آن مشكلي نداشتند. ناگهان متوجه شدم هر چقدر پياز بيشتري رنده مي‌كنم، پس از كمي تفت دادن و اضافه كردن به خورش، آب خورش غليظ‌تر مي‌شود. همان كاري را انجام مي‌دهد كه آرد. ممنون از توجه شما. در پناه خدا.
    + .... 
    سلام وقتتون بخير
    تصميم داشتم ديگه تو وبلاگتون کامني نگذارم
    ولي خب الان خودم گير افتادم و گذاشتم
    آقاي موشح امسال دانش آموزام فوق العاده شيطونن و نميدونم باهاشون چکار کنم اصلا حتي فرصت درس دادن بهم نميدن. تا اين حد
    ممنون ميشم راهنماييم کنيد:(
    پاسخ

    سلام. وقت شما هم به خير. بستگي داره چند سالشون باشه. اگر اول و دوم دبستان هستند، خب طبيعي‌ست. چنين كودكاني نمي‌توانند بيش از ده دقيقه در يك جا بنشينند! مگر با زور كتك و ترس و اضطراب!!! تنها چيزي كه بچه‌ها رو آروم نگه مي‌داره «قصه» و «خاطره»ست، يا «مسابقه» و «رقابت». مثلاً: بچه‌ها ايني كه توي دست منه يه آدامسه! اينو به كسي مي‌دم كه فوري جواب اين سؤال رو بده! يا: من ده دقيقه مي‌خوام اين بحث رو توضيح بدم، اگر هر كدوم از شما بيشتر از بقيه آروم باشه و گوش كنه، اين شكلات رو بهش مي‌دم آخر درس! يا: بچه‌ها داشتم مي‌اومدم يه اتفاق عجيب تو خيابون افتاد، اگر آروم باشيد براتون تعريف مي‌كنم! يا: امروز مي‌خوام يه داستان براتون تعريف كنم. اگر شيطوني نكنيد و آروم باشيد مي‌تونم بگم، وگرنه اصلاً تعريف نمي‌كنم. يه روزي چهار تا گوسفند توي يك دهي زندگي مي‌كردند، يه گرگي اومد و دو تا از گوسفندها را خورد... راستش هر بچه‌اي قلق خودش را دارد. بعضي‌ها به هيچ صراطي مستقيم نيستند. نياز به اعتماد دارند. دوست داشته شدن. بچه‌ها بايد به معلم اعتماد كنند و اين ساده به دست نمي‌آيد. گاهي بايد با آن بچه‌هايي كه شرورتر هستند خصوصي صحبت كرد. از آن‌ها كمك خواست تا كمك معلّم شوند. بعد همان‌ها در كلاس آرام مي‌شوند و ديگران را نيز توصيه به آرامش مي‌كنند. معمولاً هر گروهي يكي دو تا رهبر دارد براي هرج و مرج. اگر با روش‌هاي عادي نشود كنترل كرد، بايد آن يكي دو تا را جدا از بچه‌هاي ديگر متقاعد كرد. يك روش كلي شايد نتوان گفت. من تجربه كلاس‌داري زياد ندارم. ولي يكي دو باري كه پيش آمده، با عوض كردن شيوه حرف زدنم حواس همه را جلب كردم. مانند يك بازيگر، بايد حروف و كلمات را شمرده و بلند و با ادا بيان كرد، براي كم سن و سال‌ها. البته بايد فرصت استراحت هم به كودكان داد. ده دقيقه آرام بودند، فرصت داشته باشند چند دقيقه هم به حال خودشان رها شوند. در پناه خدا.