• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : ناتواني از عذر؛ محصول بيماري خودشيفتگي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نسرين 

    خودشيفتگي!

    پدرش و مادرش نيز به آن گرفتارند و برادرهايشان بعد از ايشان.

    با عرض تاسف شما نيز به آن گرفتاريد.

    کم کم دارم شک مي کنم که آيا هر کس به اين جمع در آيد چنين مي شود؟؟

    2 چيز را هرگز از ياد مبر:1.نيکي ديگران در حقت 2.بدي خودت در حق ديگران

    2 چيز را هميشه فراموش کن:1.نيکي خودت در حق ديگران 2.بدي ديگران در حقت

    پاسخ

    بله... همين است كه مي‏گوييد... چرا شك؟! يقين داشته باشيد كه اين‏طور است. زيرا پدر اين خودشيفتگي را تئوريزه كرده است و به همه تعليم مي‏دهد. كسي كه داخل شود به زودي فرامي‏گيرد، كافيست كه باورش كني!
    + انشاالله 

    انشالله كه ايشان شفا پيدا كنند از بيماري شخصيتيشون

    هرچند گفتيد كه درمانش تقريبا ناممكنه ولي خدا شفايشان دهد

    پاسخ

    إن‏شاءالله!
    + رضا 
    بسم الله
    چرا مترکه کردي؟
    پاسخ

    من نكردم كه برادر!
    + هم‏بحث 

    سلام! طاعات و عبادات شما مقبول درگاه حق.
    قبل نوشت: البته اين پيام مربوط به مطالب قبلي است با اينکه مطالب جديد وبلاگت رو هم خوندم ولي نظري ندارم تا بعد. و اما بحث قبلي؛
    جوابي رو که به پيام ارسالي من داده بودين را خوندم، نميخوام بگم که قانع نشدم ولي اين چيزي است که شايد نياز به کمي بحث و بررسي داشته باشه و اينکه بايد در صورت اثبات صددرصد آسيب شناسي در موردش صورت بگيره. البته اين نکته رو بگم که شايد با اين دلايل ظاهري نشه ايشون رو محکوم کرد ولي کساني که با ايشون بوده و طريقه اش را ديده اند بعد از اثبات چنين چيزي يقيناً تأييد خواهند کرد... راستي علاوه بر اين، به آن بزرگي(م) که نامه نوشته بودي جوابي از او دريافت نکردي و نظرش را برايت ارسال نکرده است؟
    چون بعضي شنيده ها حاکي از آن است که آن فرد محترم به ديدار آن شخص جهت تأليف قلوب رفته و رفتار سازماني خودش را در حق ايشون به اصطلاح اصلاح کرده است، و شايد اين رفتار را اين جور تعبير کرد که مهر تأييدي بر ادامه رفتار ايشان است.
    التماس دعا برادر. ياعلي مدد
    پاسخ

    دو تا انتقاد دارم به شما؛ 1. نياز به كمي بحث و بررسي دارد يعني چه؟ آيا اين مطلب حياتي نيست؟ به آخرت من و شما بند نيست؟ به جهنم و بهشت ربط ندارد؟ اصلاً به اصل دليل خلقت ما بازنمي‏گردد؟ پس اصل بحث اين است و اگر نياز به بحث دارد وارد بحث شو. اگر احساس ترديد كردي، نسبت به رسيدن به يقين مسئوليت داري و تكليف خواهي داشت كه به جواب برسي! 2. دلايل ظاهري؟ واقعاً آن‏چه شما در پاسخ بنده ديديد دلايل ظاهري بود؟ رفتار من و شما ظاهر است، ولي استدلال عميق است و ظاهر نيست. اگر استدلال بنده نادرست بوده بايد مشخص كرد كجا. اما ورود به بحث استدلالي علمي هرگز ظاهر نيست. ظاهر آن قيافه و لحني است كه مسعود موقع صحبت به خود مي‌گيرد و مخاطب را دچار رعب مي‌نمايد. استدلال باطن قضيه است. اما نسبت به شخصي كه فرموديد مخاطب نامه بنده بوده است، بنده هيچ تماسي با ايشان نداشتم و خبري ندارم و پاسخي هم از سوي ايشان دريافت نكرده‌ام. عادت هم ندارم به شنيده‌ها اعتماد كنم كه در اسلام نهي شده است اعتماد سريع به شنيده. البته اگر حتي خود آقاي م بيايد و دست مسعود را هم ببوسد تفاوتي نمي‌كند، مهم اين است كه استدلالاً پاسخ دهد و مسعود را از انحراف روشي و علمي تبرئه كند. قبل از آشنايي با مسعود هم ياد گرفته بودم كه بدون استدلال چيزي را نپذيرم و استدلال مسعود را پذيرفتم كه هفت سال همكاري كردم و استدلال قوي‌تر يافتم كه از ايشان دست كشيدم و حضرت امير ع فرمودند: دينتان را به هيچ شخصي گره نزنيد. معيار كلام حق است و مسعود با انحراف از حجيت فعلي از ايدئولوژي شيعه و آسيدمنير منحرف شده است. ياعلي